گفتار";از فرمایشات علیاحضرت شهبانوی بزرگوارمان " فاجعه انقلاب اسلامیدر برابر خدمات پادشاهان پهلوی
- توضیحات
- منتشر شده در 27 بهمن 1392
نگینی پر گهر بر تارک تاریخ ایرانی
به آن غیرت شهامت قهرمان قهرمانانی
که تا گردون بگردد مام میهن را
کجا دیگر چو شهبانو فرح زاید به آسانی؟
در جهان تا نور خورشید است وماه
عشق ایرانی به نوروز است وشاه
***
علیاحضرت بزر گوارمان همچنان به خاطرات همسرشان وفادار است
علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی پرچمدار مبارزات ملت
درون وبرون مرز ایران اهورائی
براستی شگفت انگیزسرگذشت بزرگ و استثنائی در تاریخ همه ملتهای جهان تا به امروز است که ملکه مملکتی که مردمان آن سرزمین
با هر دلیل و علتی نسبت به همسر تاجدارشان آن بی مهری ها را روا داشتند و بسیار مشکلات و مسائل سخت را در غربت تجربه کرده اند ...
بخاطر همان ملت گرفتار شده در چنگال اهریمنان دکانداران دینی شبانه روز از استراحت و خواب و آرامشی را که به آن نیاز مبرم دارند
کم کنند و همه توان ونیروی خودشان را در راه آن مبارزات مصروف و به مبارزان هم درس استقامت و پایداری مرحمت فرمایند
آیا این از پدیده های نادر در زندگی بشری نیست ؟
اگر میخواهیم در باره تاریخ سه دهه ایران دیروز وامروز به قضاوت بنشینیم و برگی از نوشته های خود را بر برگهای زرین کشورمان بیفزائیم
باید که صادقانه ومخلصانه بدور از هر گونه غرض و مرضی واقعیات را برشته تحریر در آوریم زیرا آیندگان با دستیابی به بسیاری از فن آوریهای
مدرن جهان روز و نیز بالا رفتن سطح فکر واندیشه بخوبی قادرند تا در باره همه آن نوشته ها ی ما به داوری درست بنشینند .
ما باید نزد وجدان خود این پرسش ها را مطرح کنیم که ...گذشت وفداکاری و وفاداری را چگونه تعریف میکنند ؟
مگر نه این است که از روی شواهد و اتفاقات موجود میتوان آنها را شناخت و از یکدیگر تمیز داد ؟
کدامین نمونه را که به این راحتی در دسترس داریم ومی شناسیم
که شهبانوی بزرگوارمان را در دوران خود ودر نزدیکی خود داریم
و به آن نیز افتخار ومباهات هم میکنیم
تا بتواند شاهد روشنی بر اثبات آن صفات نیک باشند ؟
ما این مطالب را برای خودی ها نمی نویسیم بلکه هدف ما به قضاوتی عادلانه کشاندن آن دسته ازافراد گروه ها و سازمانهائی است
که هنوز هم که هنوز است بخاطر هر نوع طرز تفکر و یا هدفی را که دنبال میکنند و یا دارای منافعی از آن ضدیت ها هستند مینویسیم
تا این فرمایش شهبانو را در پاسخ به پرسش یک خبرنگار آویزه گوش خود کنند و بر عمق چنان آرزوئی اندکی تعمق کنند که آن سالاز زن ایران زمین
بعنوان یک همسر یک مادر و یک ایرانی پاک نهاد فرموده اند..
من سه آرزو دارم ..
قضاوت عادلانه در باره همسرم
سعادت وسلامتی برای فرزندانم
و سر انجام رهائی و آزادی برای مردمان کشورم .
ورزشکاران شعاری دارند که میگویند فکر سالم در بدن سالم ..
اگر بدن سالمی داریم پس لاجرم افکار هم باید سالم باشد
وآرزوهای بانوی اول ایران زمین که آرزوی قلبی ملت ایران است
را مورد نظر و بررسی قرار میدادیم
درودت باد شهبانو
غرور و شوکت و مجد همه فرهنگ ایرانی
به شاه پهلوی همواره با آن عهد وپیمانی
برای هر مبارز قدرت ونیرو چو بارانی
که تا گردون بگردد مام میهن را
کجا دیگر چو شهبانو فرح زاید به آسانی ؟
سر دبیر
هماره نام ویادت در میان کشتزارهای وطن جاری است
نشانت سمبل زنهای ایرانی به اوج قله ها باقی است.
گفتار";از فرمایشات علیاحضرت شهبانوی بزرگوارمان " فاجعه انقلاب اسلامیدر برابر خدمات پادشاهان پهلوی
در سالگرد بزرگترین مصیبت تاریخ معاصر ایران
اختصاصی برگرفته از کیهان آنلاین – ۲۶ بهمن ۹۲ - در سال ۱۳۵۵ ایران نخستین کشور جهان در میان جهان موسوم به «جنوب» بود که شمار مغزهای بازگشته به آن از شمار مغزهای فراری بسی فراتر رفت. در همین دوران، شمار دانشآموختگان در ایران به حدی که لازمه جهش کیفی در علوم و فناوری است، رسید.
اگر ایران این امکان را مییافت که به تکمیل صنایع پتروشیمیادامه دهد، سالها پیش به یکی از بزرگترین مراکز صنعت پتروشیمیبینالمللی مبدل شده بود.
در سال ۱۳۵۳ ایران به اجرای برنامهای برای ایجاد صنعت انرژی هستهای برای مقاصد صلحجویانه پرداخت. با اجرای این برنامه ایران میتوانست با کمک فرانسه و آلمان تا سال ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ به ایجاد سه نیروگاه انرژی هستهای مدرن موفق شود.
نخستین برنامه طرح «گفت و گوی تمدنها» نیز در سال ۱۳۵۷ در تهران اجرا شد.
سی و پنجمین سالگرد انقلاب اسلامیبهترین برای هممیهنان عزیز ماست که بار دیگر به بررسی و داوری درباره کارنامه و پیامدهای رفتار و گفتار حکومت اسلامیبرای ایران و مردم ایران و هم چنین برای جامعه بینالمللی بنشینند.
چنین بررسی و داوری طبیعتا هنگامیمعنا خواهد داشت که به دوران پیش از انقلاب اسلامیو آیندهای که در برابر ایران بود نیز معطوف شود. در پرتو این بررسی تطبیقی است که ابعاد پیامدهای کمرشکن و طاقتفرسای حکومت سی و پنج ساله حکومت اسلامیبه روشنی هر چه تمامتر در برابر دیدگان مردم ایران پدیدار خواهد شد.
واقعیت آن است که امروز بیش از دوسوم زنان و مردان ایران یا پس از استقرار حکومت کنونی ایران چشم به جهان گشودهاند و یا در زمان انقلاب دوران کودکی را میگذراندهاند و خاطرهای مستقیم از دوران پیش از آن ندارند. این نیز واقعیت است که یکی از هدفهای مستمر و عمده رهبران این حکومت در این سالها تحریف کامل تاریخ معاصر ایران و محروم ساختن نسل جوان از پی بردن به واقعیات و حقایق دوران گذشته بوده است. اما من یقین دارم که اکثریت قریب به اتفاق جوانان هشیار ایران نه تنها هرگز فریب نخوردهاند و مجذوب تبلیغات دروغین رهبران و سخنگویان جمهوری اسلامینشدهاند بلکه به یاری انواع منابع مستقیم و غیرمستقیم به واقعیتهای تاریخ معاصر میهن خویش آگاه شدهاند و امروز کم و بیش میدانند که انقلاب اسلامیو حکومت مولود آن نه تنها کمکی به پیشرفت و رفاه و امنیت و آسایش آنان نکرده بلکه ایران را به ویرانی کشیده و آماج مخاطرات هولناک و بیسابقه کرده است.
پس امروز نیز وظیفه ملی و میهنی خود میدانم که برای آگاهی هر چه بیشتر نسل جوان ایران فشردهای از پیشرفتها و پیروزیهای ایران در دوران پادشاهان پهلوی را با آنان در میان بگذارم تا به ابعاد پسرفت ایران در دوران جمهوری اسلامیو به ژرفای مصیبتهایی که از رهگذر انقلاب اسلامیبر ایران رفته است پی ببرند و بدانند که در سالگرد این جمهوری اسلامیتبهکار، مناسبتر نه گرفتن جسن که برپا کردن مجالس سوگواری و مهمتر از آن تلاش برای رسیدن به آیندهای شایسته مردم آزادهی ایران است.
پیروزیها و پیشرفتهای ایران در دوران پادشاهان پهلوی
در آغازِ کار
در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، رویدادهای گوناگون داخلی و خارجی، ایران را در زمینههای گوناگون به شدت ناتوان کرده و به سراشیب انحطاط و زوال کشیده بودند:
در سالهای آغازین قرن نوزدهم، روسیه تزاری بخش بزرگی از نواحی شمال ایران را اشغال کرد و با تحمیل دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای سرزمینهای اشغالی متعلق به ایران را به تصرف دائم خود در آورد. این شکست، همراه با دوران پنجاه ساله حکومت ناصرالدینشاه قاجار عامل مهمیدر ضعف و عقبماندگی هر چه بیشتر ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم شد. در سالهای نخستین قرن بیستم میلادی، انقلاب مشروطه به هنگام پادشاهی مظفرالدین شاه به تدوین قانون اساسی (۱۹۰۶) و متمم آن (۱۹۰۷) منجر گشت.
در همین سال دو دولت روس و انگلیس بر سر تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ- روسیه در شمال و انگلیس در جنوب- به توافق رسیدند. در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸) نیروهای نظامیروسیه، انگلستان و امپراتوری عثمانی به ایران حمله کردند و پیش از آنکه در پایان جنگ از کشور بیرون روند، بخش عمدهای از شهرها و استانهای کشور را به خرابی کشیدند. در سال ۱۹۱۹ انگلستان بسیار کوشید تا قراردادی را به ایران تحمیل کند که اگر به تصویب مجلس شورای ملّی میرسید و تضمین قانونی مییافت، ایران عملا مستعمره انگلیس و از استقلال محروم میشد. در این زمان بنیه اقتصادی کشور در حال زوال و ساختار سیاسیاش لرزان و بیثبات بود. ملایان در نهادهای فرهنگی و اجتماعی کشور نفوذی گسترده داشتند و تمامیت ارضی ایران در خطر نابودی قرار گرفته بود. در این شرایط، حکومت وقت در رویارویی با دشمنان خارجی توان و بنیهای نداشت.
در چنین اوضاع و احوالی بود که رضاخان نخست در مقام سردارسپه و اندکی بعد در جایگاه نخستوزیری به مقابله با خطراتی که ایران را تهدید میکرد پرداخت و آنگاه در سال ۱۳۰۴ با تصمیم و تصویب مجلس مؤسسان بر مسند پادشاهی ایران نشست.
خدمات و دستاوردهای عمده رضاشاه
مهمترین دستاورد رضاشاه کمک به آگاه کردن مردم به گذشته باشکوه و افتخارانگیز دوران پیش از اسلام در ایران بود. با چنین آگاهی و آشنایی بود که ایرانیان توانستند بر عقده حقارت دیرینه خویش پیروز شوند و با اعتماد به نفس لازم به بهرهجویی از استعدادها و تواناییهای بالقوه خویش بپردازند و زمینه را برای آبادانی و پیشرفت ایران آماده کنند.
برخی دیگر از دستاوردها و خدمات بزرگ رضاشاه را میتوان به اختصار چنین نام برد:
▪ تأمین تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران
▪ الغای نظام کاپیتولاسیون
▪ ایجاد نظام مدرن حقوقی و کوتاه کردن دست ملایان در دادگستری و امر قضاوت
▪ تأسیس نهادهای آموزشی سکولار، ساختن مدارس جدید، احداث دانشسراهای تربیت معلم، و ایجاد نظام دانشگاهی مدرن
▪ اصلاح و مدرنیزه کردن نظام دیوانسالاری
▪ پایهریزی صنایع و کارگاههای مدرن
▪ ایجاد نظام مدرن مالی و مالیاتی
▪ صدور فرمان کشف حجاب به عنوان نخستین گام برای تأمین آزادی و حقوق زنان، توانمند کردن دختران به تحصیل در مدارس و دانشگاهها و تشویق زنان به مشارکت هر چه بیشتر در عرصه اجتماعی
▪ تأمین امکانات لازم برای ساختن زیربناهای اقتصادی و اجتماعی کشور به ویژه ایجاد راهآهن
▪ تخصیص بورسهای تحصیلی برای اعزام دانشجویان به ممالک پیشرفته و کسب معلومات در رشتههای مختلف برای خدمت به کشور
خدمات و دستاوردهای محمدرضاشاه
محمدرضاشاه در دوران پیچیده و پرمخاطره جنگ جهانی دوم به پادشاهی رسید. در این دوران، نیروهای نظامیانگلیس و اتحاد جماهیر شوروی وارد ایران شدند و رضاشاه را ناچار به استعفا و ترک ایران کردند و این در حالی بود که تمایلی نیز به رسیدن فرزندش به تخت پادشاهی نداشتند.
محمدرضاشاه در آغاز پادشاهیاش، مردم ایران را دارای پنج حق عمده دانست: تغذیه، پوشش، مسکن، آموزش و بهداشت. اما در ۱۲ سال نخست پادشاهیاش وقت و همت او صرف تأمین و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران شد، از جمله وادار کردن شوروی به رفع اشغال ایران، نجات آذربایجان از تسلط حکومت دستنشانده شوروی، ایستادگی در برابر قدرت روزافزون حزب توده، تلاش برای اعاده مالکیت ایران بر منابع نفت جنوب.
بر خلاف ادعای مخالفان محمدرضاشاه، او بود که دکتر مصدق را به پذیرفتن مقام نخستوزیری تشیوق کرد و وی را برای گرفتن رأی اعتماد از مجلس شورای ملّی یاری داد و هرگز از پشتیبانی از او در برابر دشمنان داخلی و خارجیاش دست نکشید و تنها هنگامیفرمان عزل او را از نخستوزیری امضا کرد که ایران به آستانه ورشکستگی و حزب توده با پشتیبانی اتحاد شوروی به اوج قدرت رسیده بود. ناتوانی دولت مصدق در حل مسئله نفت، و اقدام وی در تعطیل کردن مجلس شورای ملّی از راه برگزاری یک رفراندوم غیرقانونی، شاه را به صدور فرمان عزل او مصممتر کرد. اگر مصدق مجلسی را با پشتیبانی آن به نخستوزیری رسیده بود، تعطیل نکرده بود، شاه او را با وجود حقی که قانون اساسی به وی داده بود، تا هنگامیکه مجلس به وی اعتماد داشت، عزل نمیکرد.
برخلاف روش جمهوری اسلامی همواره ایران و مردماش را دانسته یا نادانسته آماج انواع خرابیها و تهدیدها و مخاطرات کرده است، شاه معتقد بود که نخستین و مهمترین وظیفه دولت همانا پاسداری از ملت در برابر خطرات و آسیبهاست. از همین رو، سیاست خارجی محمدرضاشاه بر پایه دوستی با همه اعضای جامعه بینالملل استوار بود و در عین حال مصونیت کشور از هر نوع حمله و تجاوز خارجی را وابسته به وجود یک نیروی نظامیتوانا و مدرن میدانست. گرچه بخش بزرگی از دوران پادشاهی محمدرضاشاه، از میانه دهه بیست خورشیدی تا به آخر، همزمان با جنگ سرد بود، اما در دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی ایران به تدریج با همه کشورهای جهان روابطی دوستانه پیدا کرد، از جمله با مصر در دوران ناصر از بعد از جنگ ۱۹۶۷ و با صدام حسین و عراق از ۱۹۷۵، و نه تنها با کشورهای مسالمتجو و صلحطلب بلکه با همه کشورهایی که با یکدیگر روابطی دشمنانه و ستیزهجویانه داشتند از جمله با ایالات متحده آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی، چین، و یا با هندوستان و پاکستان، و با اسراییل و کشورهای عربی.
مهمترین دستاورد محمدرضاشاه را باید در مجموعه تحول ایران، یعنی گذار از آشفتگیها و نابسامانیهای سالهای جنگ و ملّی شدن نفت، و به ویژه پیشرفت چشمگیر کشور از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۵۷ (۱۹۵۴ تا ۱۹۷۸) جست.
در این زمان کوتاه ۲۴ ساله، ایران یکی از عقبماندهترین کشورهای جهان در دهه ۱۳۲۰ خورشیدی که در جنگ جهانی دوم و دوران ملّی شدن نفت سخت گرفتار اوضاع و احوالی آشفته و نابسامان شده بود، در دهههای چهل و پنجاه خورشیدی در میان کشورهای در حال رشد به یکی از نمونههای بارز توسعه و پیشرفت با یکی از بالاترین نرخهای رشد اقتصادی و با کارنامه کمنظیری در خدمات اجتماعی و رفاهی تبدیل شد. برخی از نمونههای توسعه و پیشرفت ایران در آن دوره عبارتند از:
▪ زنان ایران حق رأی دادن و انتخاب شدن به همه مناصب و مقامهای انتخابی و انتصابی از جمله قضاوت، وکالت و وزارت را به دست آوردند. با تصویب قوانین رفاه خانواده، زنان به ویژه در ازدواج و حق حضانت (سرپرستی) کودکانشان، حقوقی برابر با حقوق مردان یافتند. شمار زنانی که به دانشگاه راه مییافتند سال به سال فزونی میگرفت. با تصویب طرح اقدام ملی زنان در همه تصمیمگیریهای دولتی مربوط به جنبههای گوناگون زندگی اجتماعی که بر آزادی، برابری، و حرمت زن تأثیر داشت، نقش و مشارکت داشتند. فلسفه اصلی این کار، پیش از آنکه این اندیشه در سراسر جهان رواج پیدا کند، این بود که زمان در تمام رویدادهای جامعه نقش دارند و تمام امور به زنان نیز مربوط میشود.
▪ آموزش و نهادهای آموزشی به سراسر کشور و در هر سطح در شهرها و روستاها راه یافت. در سال ۱۳۵۴ آموزش و تغذیه روزانه برای همه کودکان و نوجوانان از دوران کودکستان تا کلاس هشتم دبیرستان رایگان شد. شماری از دانشگاههای تازه تأسیس شده (از جمله دانشگاه صنعتی آریامهر، شریف کنونی و دانشگاه پهلوی شیراز) در آموزش به دانشجویان با بهترین نهادهای آموزشی جوامع پیشرفته رقابت میکردند. نزدیک به ۶۰هزار دانشجوی ایرانی در بهترین دانشگاههای غربی آموزش میدیدند. در سال ۱۳۵۵ ایران نخستین کشور جهان در میان جهان موسوم به «جنوب» بود که شمار مغزهای بازگشته به آن از شمار مغزهای فراری بسی فراتر رفت. در همین دوران، شمار دانشآموختگان در ایران به حدی که لازمه جهش کیفی در علوم و فناوری است، رسید.
▪ اقتصاد و جامعه ایران نمونه بارز توسعه شمرده میشدند. درآمد سرانه که در دهه ۲۰ خورشیدی کمتر از یکصد دلار بود، در سال ۱۳۵۷ به ۲۴۰۰ دلار رسیده بود.
▪ اصلاحات ارضی، روستاییان ایران را از اسارت مالکان آزاد کرد. از این پس هر روستایی مالک زمینی شد که میتوانست در آن زراعت کند و همزمان به عضویت شرکتهای تعاونی در آید.
▪ در سال ۱۳۴۱ سپاه دانش و در سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ سپاه بهداشت و سپاه ترویج و آبادانی برای خدمت به روستاها و شهرهای کوچک ایجاد شدند.
▪ در سال ۱۳۴۴ خانههای انصاف و شوراهای داوری برای حل و فص مسائل مردم توسط خود مردم دایر شدند.
▪ بر اساس قانون مصوبه در سال ۱۳۵۴ دولت موظف شد در اسرع وقت همگان را زیر پوشش بیمه اجتماعی قرار دهد. در همان سال امکان فروش واحدهای بزرگ صنعتی به کارگران تأمین شد.
▪ در سال ۱۳۵۴ زنان باردار و کودکان زیر دو سال مشمول کمکهای غذایی شدند.
▪ بر خلاف قرارداد کنسرسیوم سال ۱۳۳۳، سالی که نفت ایران در واقع هنوز ملّی نشده بود، در سال ۱۳۵۲ ملّی شدن نفت ایران واقعا تحقق یافت و دولت با دخالت و حمایت مستقیم محمدرضاشاه قرارداد ۱۳۳۳ کنسرسیوم را لغو و قرارداد جدیدی زیر عنوان قرارداد فروش و خرید نفت با اعضای کنسرسیوم را منعقد کرد که در نتیجه آن علاوه بر مالکیت ذخایر و تأسیسات نفتی، کنترل مطلق و اداره کامل عملیات اعم از اکتشاف و تولید و پالایش و صادرا ت و بازاریابی به شرکت ملّی نفت ایران واگذار گردید و شرکتهای عضو کنسرسیوم به صورت خریداران ممتاز نفت ایران در آمدند. در واقع با عقد این قرارداد، اصول و اهداف اساسی قانون ملّی شدن صنعت نفت تحقق یافت و از آن تاریخ به معنی و مفهوم واقعی به مرحله اجرا گذاشته شد.
▪ افزون بر این، ایران با تکمیل صنعت گاز و لولهکشی، به صدور گاز به اروپا پرداخت. اگر ایران این امکان را مییافت که به تکمیل صنایع پتروشیمیادامه دهد، سالها پیش به یکی از بزرگترین مراکز صنعت پتروشیمیبینالمللی مبدل شده بود.
▪ در سال ۱۳۵۳ ایران به اجرای برنامهای برای ایجاد صنعت انرژی هستهای برای مقاصد صلحجویانه پرداخت. با اجرای این برنامه ایران میتوانست با کمک فرانسه و آلمان تا سال ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ به ایجاد سه نیروگاه انرژی هستهای مدرن موفق شود.
▪ احداث صنایع جدید، ذوب آهن، تراکتورسازی و ماشینسازی با بهرهگیری از مناسبات متوازن و دوستانه با کشورهای هر دو بلوک «شرق» و «غرب» در همان دوران صورت گرفت.
▪ در زمینه حفاظت و کنترل محیط زیست، نه تنها در مورد آب و هوا و جنگل بلکه هم چنین در مورد حیوانات و نباتات نیز ایران در حد یک کشور پیشرفته موفق شده بود.
▪ ایران با توجه به موقعیت استراتژیک خود میکوشید تا پلی برای نزدیک کردن فرهنگها و ملتهای گوناگون جهان شود. به همین قصد، به اجرای برنامههای مناسب به تحقق این هدف پرداخت از جمله برنامه جشن هنر شیراز، جشن هنرهای سنتی اصفهان، جشن توس، تأسیس موزهها، پیشبرد موسیقی و سینما و دیگر هنرهای نمایشی و تأسیس روزافزون تئاترها و فرهنگسراهای دولتی و غیردولتی. نخستین برنامه طرح «گفت و گوی تمدنها» نیز در سال ۱۳۵۷ در تهران اجرا شد.
جمهوری اسلامیو حقوق مردم ایران
وقوع انقلاب اسلامیدر سال ۱۳۵۷ ضربه سختی بر بنیادهای انسانی و مادی توسعه فراگیری وارد کرد که طی پنجاه سال پیش از آن در ایران جریان یافته بود. همان گونه که گفته شد، در نخستین دهه ۱۳۰۰ ایران یکی از عقبافتادهترین کشورها بود. در حالی که در میانه دهه پنجاه خورشیدی به نمونه بارز پیشرفت در میان کشورهای موسوم به «جهان سوم» بدل شده بود. ایران یکی از بالاترین نرخهای رشد اقتصادی را داشت. از نظر خدمات اجتماعی در سطحی بسیار بالا قرار گرفته بود. مهمتر از همه، به مجموعههای ضروری برای جهش در بسیاری از زمینهها که همگی نمودارهای پیشرفت شناخته شدهاند، دست یافته بود: از حقوق زنان و حمایت از محیط زیست تا علوم و فناوری، مناسبات میانفرهنگی و فرافر هنگی، باسوادی و آموزش فراگیر در طول زندگی.
در نتیجه این پیشرفتهای و دگرگونیهای همه جانبه، در سال ۱۳۵۴ ایران یکی از کشورهای «جاذب مغزها» شده بود؛ وضعیتی که تا آن زمان در هیچ یک از کشورهای «جهان سوم» سابقه نداشت.
اقداماتی که با هدایت محمدرضاشاه زیر عنوان «انقلاب سفید» صورت گرفت، به طور کلی جامعه ایران را متحول کرد و تغییر داد. اثرات این تحول چنان است که حتا پس از ۳۵ سال تلاش مداوم حکومت اسلامیبرای از بین بردن تأثیرات آن، هم چنان در جامعه حضور دارد و ایران را به سوی آینده میراند.
با این همه رژیم جدید از همان آغاز تمام دستاوردهای جامعه ایران را طی پنجاه سال حکومت پهلوی ناچیز شمرد، مجموعه عوامل ضروری را که در آن سالها به وجود آمده بود، پراکنده ساخت، فرهنگ توسعه و پیشرفت را بیارزش جلوه داد، آزادی و حقوق زنان را از آنان گرفت، محیط زیست را یکسره آلوده و تخریب کرد، شماری روزافزون از کودکان و نوجوانان ایران را آواره و بیخانمان ساخت، جوانان کشور را به اعتیاد کشاند، رعب و وحشت را در همه جا گستراند، بازگشت مغزها را بار دیگر به فرار مغزها تبدیل کرد، به اعتبار و آبروی دیرینه ایران در جامعه بینالمللی ضربهای مرگبار زد.
جنگ ایران و عراق، که دیپلماسی مسالمتآمیز و قدرت نظامیایران تا پیش از انقلاب اسلامیآن را نامحتمل کرده بود، کشور را ویران ساخت و خون صدهاهزار از جوانان و نوجوانان ایران را بر زمین ریخت. در حالی که در دوره ۱۵ ساله پیش از انقلاب اسلامی، درآمد سرانه ایرانیان ۱۲ برابر شده بود و از ۱۹۵ دلار در سال ۱۳۴۲ به تقریبا ۲۴۰۰ دلار در سال ۱۳۵۷ رسیده بود، پس از آن به شدت اُفت کرد و در سال ۱۳۸۳، یعنی ۲۵ سال پس از این انقلاب، هنوز کمتر از ۲۴۰۰ دلار بود در حالی که ارزش ریال به شدت کاهش و هزینههای زندگی و تورم به شدت افزایش یافته است.
برای درک فاجعه انقلاب ۵۷ کافیست منحنی هر یک از نمودارهای شاخص پیشرفت در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، تکنولوژیک و ژئواستراتژیک را از هر دهه پیش از انقلاب تا زمان انقلاب در ایران رسم کرده و بسنجیم و سپس منحنی به دست آمده را با آنچه در رسم نمودارهای پس از انقلاب به دست میآوریم مقایسه کنیم. آن زمان است که شکاف میان آنچه اکنون هست و آنچه قبلا بود و آنچه میبایست و یا میتوانست باشد، آشکار خواهد شد و عمق فاجعه انقلاب و هزینههای تاریخی را که نظام جمهوری اسلامیبر ایران و ایرانی تحمیل کرده است، معلوم میشود.
ضربه ویرانگر انقلاب اسلامیاما تنها متوجه ایران نیست. آشکارا اگر این انقلاب رخ نداده بود، امروز وضع ایران و هم چنین وضعیت دیگر کشورهای خاورمیانه بسیار متفاوت میبود.
با توجه به قدرت فزاینده نظامیو سیاسی ایران، جنگ ایران و عراق هرگز رخ نمیداد. صدام به کویت حمله نمیکرد.
به احتمال زیاد شوروی به فکر اشغال افغانستان نمیافتاد. طالبان شکل نمیگرفت و در نتیجه گروه ترویستی القاعده نیز مجال رشد نمییافت.
بنیادگرایی اسلامیو اسلامیون افراطی که با تأسیس جمهوری اسلامییکی حکومت پشتیبان و پایگاه مادی و معنوی بینظیر یافتند، مهار میشد و در نتیجه اوضاع خاورمیانه با آنچه اکنون هست بسیار متفاوت میبود. شمار بزرگی از ایرانیان و عراقیها و افغانیها و سوریها و ساکنان دیگر کشورها کشته و معلول و آواره نشده و از پیامدهای مهاجرت و تبعید رنج نمیبردند. بخش بزرگی از ثروت و اموال و شالودهها و ساختارهای زیربنایی این جوامع نابود نشده و ایالات متحده درگیر جنگ خلیج فارس نمیشد و به برکت سیاستهای ماجراجویانه جمهوری اسلامیچنین حضور نظامیفعالی در منطقه نمییافت و به احتمال زیاد «جهانی شدن» رنگ و بوی دوستانهتری میداشت و «برخورد تمدنها» احتمالا به شکل خشنی که امروز به خود گرفته است، در نمیآمد و چه بسا واقعا به گفتگوی بین تمدنها میانجامید.
آنچه در این سی و پنج سال بر ایران و ایرانیان رفته است را به راستی جز یک فاجعه تاریخی نمیتوان نامید. اما همان طور که پادشاه فقید ایران همواره میگفت و میکوشید راه را برای دستیابی ایرانیان به آن هموار کند، آزادی و پیشرفت از خواستهای طبیعی و اولیه انسانهاست و من مطمئن هستم که با همت زنان و مردان ایراندوست، سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد.
این گزارشها در حال تکمیل شدن است
خبر گزاری مردانی نیوز