کشتی آزاد و فرنگی جوانان ایران ": در مسابقات کشتی آزاد و فرنگی جوانان جهان چه گذشت؟
- توضیحات
- منتشر شده در 28 مرداد 1392
کشتی آزاد و فرنگی جوانان ایران ": در مسابقات کشتی آزاد و فرنگی جوانان جهان چه گذشت؟
تیمهای کشتی آزاد و فرنگی جوانان ایران عنوان سوم مسابقات جوانان جهان به میزبانی صوفیه را نصیب خود کردند. تیم ایران به خاطر مشکلات مالی، بدون حضور در مسابقات تدارکاتی و تورنمنتهای بینالمللی عازم این مسابقات شده بود.
پس از مشکلاتی که برای تیم نوجوانان ایران در مسابقات قهرمانی آسیا به میزبانی مغولستان پیش آمد و اعضای تیم به خاطر مشکلات مالی از پرواز جا مانده و مجبور به ترک هتل شدند، در رده سنی جوانان نیز حاشیههای فراوانی پیرامون تیمهای اعزامی از ایران ایجاد شد.
عنوان سومی آزادکاران در شرایطی رقم خورد که اگر علیرضا کریمی در مرحله نیمهنهایی مقابل کشتیگیر اسرائیلی ضربه فنی هم میشد، باز تیم ایران به عنوان نایب قهرمانی میرسید. اما خودداری او از انجام مبارزه، ایران را در ردهبندی تیمی پایینتر از روسیه و جمهوری آذربایجان قرار داد. همین ردهبندی در کشتی فرنگی هم برقرار بود.
شرحی از اتفاقات مهم این دوره از مسابقات برای تیمهای ملی کشتی آزاد و فرنگی ایران، در ادامه آمده است.
طلای جهانی در ۳۴ ثانیه
ایران پس از چهار سال در کشتی فرنگی جوانان جهان صاحب مدال طلا شد. آخرین بار سال ۲۰۰۹ در ترکیه، سعید عبدولی و بابک قربانی به دو مدال طلا دست یافته بودند.
فرشاد عیسوند مدال طلای ۵۰ کیلوگرم را به دست آورد. او در دور نخست و در کمتر از دو دقیقه با ضربه فنی مقابل نماینده مولداوی به پیروزی رسید. او سپس از سد حریف مجارستانی گذشت و به یکچهارم نهایی رسید تا در کمتر از یک دقیقه با نتیجه ۹ بر صفر بر یاسین کارداشلی از ترکیه غلبه کند و به نیمهنهایی برسد. او ضمن برتری ۱۰ بر ۶ مقابل دونکانائف از قرقیزستان جواز حضور در دیدار پایانی را کسب کرد.
اوج درخشش فرنگیکار جوان اندیمشکی در مسابقه نهایی بود که فقط ۳۴ ثانیه به الکساندر تریفونوف از اوکراین مهلت داد و با جمعآوری ۸ امتیاز، مسابقه را به پایان رساند تا روی سکوی نخست جهان بایستد. مدالهای قهرمانان این وزن را نناد لالوویچ رییس فیلا به همراه والنتین یوردانف رییس فدراسیون کشتی بلغارستان و از برجستهترین قهرمانان تاریخ کشتی جهان اهدا کردند.
شهرستان اندیمشک در سالهای اخیر از قطبهای اصلی کشتی فرنگی ایران بوده و چهرههای پرتعدادی از طایفههای عبدولی، قلاوند، زیدوند، اسفندیاری، هدایی و... را به دنیای کشتی معرفی کرده است.
یک طلا برای کشتی آزاد
یونس سرمستی در ۵۵ کیلوگرم تک مدال طلای کشتی آزاد جوانان ایران را به گردن آویخت. او ابتدا توماس اوگونوفسكی از لهستان را ۹ بر صفر شكست داد و ۱۳ بر ۵ مقابل روسلان شورخايف از آذربايجان پیروز شد. او ۹ بر صفر بر آرتاک هووانسيان از ارمنستان غلبه کرد و در فینال هم اسماعيل موسكايف از روسيه را ۱۲ بر ۹ از پیش رو برداشت.
عبدالله قمی در ۱۲۰ کیلوگرم با شکست مقابل نماینده گرجستان صاحب مدال نقره شد. او پارسال هم عضو تیم ملی جوانان بود. مصطفی قیاسی در ۷۴ کیلوگرم و پیمان یاراحمدی در ۶۶ کیلوگرم هم روی سکوی سوم ایستادند. این تیم سال ۲۰۱۲ در تایلند در حالی به عنوان سوم رسید که موفق به کسب سه نشان طلا توسط بهنام احسانپور، محمدجواد ابراهیمی و مهران میرزایی شده بود.
در کشتی فرنگی امسال غیر از قهرمانی فرشاد عیسوند، یوسف قادریان در ۸۴ کیلوگرم نقره گرفت و رامین طاهری در وزن ۶۶ کیلوگرم روی سکوی سوم قرار گرفت.
تهدید ایران به حذف از مسابقات جهانی
پس از این که سومین نماینده کشتی ایران نیز حاضر به رویارویی با حریفی از اسراییل نشد، مسئولان فدراسیون جهانی کشتی (فیلا) کشتی ایران را تهدید به حذف از مسابقات جهانی کردند.
فدراسیون جهانی کشتی مدارک پزشکی علیرضا کریمی را نپذیرفت و او را به جای مقام پنجمی، از جدول مسابقات حذف کرد. خبرگزاری ایسنا خبر داده است که سران فدراسیون جهانی قصد داشتند در همین مسابقات تیم ایران را از رقابتها حذف کنند. فیلا این اتفاقات را به کمیته بینالمللی المپیک گزارش خواهد داد و ایران هم تهدید شده که در صورت تکرار این رفتار در مسابقات جهانی مجارستان محروم خواهد شد.
در مسابقات جوانان جهان، دو ملیپوش کشتی فرنگی جوانان و یک نفر در کشتی آزاد، مطابق با سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران از کشتی گرفتن با نمایندگان اسراییلی خودداری کردند.
تنش در اردوی ایران
درگیری بین سرمربی کشتی فرنگی جوانان ایران در محل مسابقات با مربی تیم ملی بزرگسالان، از حاشیههای تیم اعزامی به بلغارستان بود. فرهاد اسماعیل نژاد در توضیح این مسئله گفت که علی اشکانی قبل از سفر و هنگام حضور در مسابقات در کار او دخالت میکرده است.
اسماعیلنژاد تصمیم داشته روح الله دهبالایی از بهبهان را به عنوان دستیار راهی مسابقات کند اما اشکانی، روح الله میکائیلی از قم را جایگزین کرده. این اختلاف نظر، طبق گزارشی که ایسنا منتشر کرده باعث شده در محل رقابتها، مربیان حتی بر سر تعیین محل خواب نیز توافق نداشته باشند و با هم درگیر شوند.
اسماعیلنژاد با کنایه به کادر فنی بزرگسالان گفته است: دعوت کشتیگیران باید بر اساس ملاک و معیاری که در رقابتهای انتخابی تعیین کردهایم باشد، نه مثل تیم ملی بزرگسالان بر اساس پارتی بازی و رفاقت، آنها با کشتیگیران صادق نیستند.
کسی نبود حمایت کند
مجید حاتمی از خبرنگاران اعزامی رسانههای داخلی که در محل برگزاری مسابقات جوانان جهان حضور داشت، با اشاره به تشویق فرشاد عیسوند توسط قاسم ملکپور از پیشکسوتان کشتی مقیم بلغارستان، در گزارش خود نوشته است: «او جای همه بیمعرفتها را پر کرد. نه رییس فدراسیون در صوفیه بود نه نایباش. نه سفیر ایران و نه حتی یک آبدارچی از سفارت! کسی نبود به پسر غیور ایرانی که همه حریفانش را به تشک دوخت تبریک بگوید . اما این ایرانی مقیم صوفیه جور همه را کشید و خودش ۱۰۰ دلار در جیب دلاور ایرانی گذاشت . درود به همه ایرانیهای مقیم اون طرف آب!»
رضا فتاحی از اعضای ایرانی تبار فدراسیون جهانی کشتی هم که در محل مسابقات حاضر بود، از ابراز نگرانی فیلا درباره مشکلات اسکان و حاشیههای اقتصادی تیمهای کشتی ایران در مسابقات جهانی و آسیایی خبر داد.
طبق گفته فتاحی، فیلا دلیل این امر را گزارش ارسالی از فدراسیون کشتی مغولستان، همچنین درج گزارشهایی در مطبوعات بلغارستان درباره وضعیت نابسامان تیمهای اعزامی از ایران عنوان کرده است
MAR/DW
این گزارشها در حال تکمیل شدن است
خبر گزاری مردانی نیوز
بیشتر بخوانید مطالب مرتبط در این ضمیمه از
تیم کشتی فرنگی نوجوانان ایران" ضبط گذرنامهها و اخراج کشتیگیران ایرانی از هتل
http://www.mardaninews.de/archive2013/the-news/64-1389-01-09-22-30-23/14950------q--------.html
هند ": دستکم ۳۷ کشته در تصادف با قطاری در هند
- توضیحات
- منتشر شده در 28 مرداد 1392
هند ": دستکم ۳۷ کشته در تصادف با قطاری در هند
مسافرانی که میخواستند از روی ریل راهاهن به آنسو بروند، زیر قطار اکسپرس رفتند و دستکم ۳۷ نفرشان کشته شدند. بیشتر آنها زائران هندو و راهی رود گنگ بودند.
صبح روز دوشنبه (۱۹ اوت) ایستگاه قطار شهری کوچک در ایالت بیهار در شرق هند شاهد تصادفی خونین بود. مردمی که قصد عبور از روی ریل را داشتند، با قطاری تصادف کردند که با سرعت ۸۰ کیلومتر در ساعت در حال گذشتن از این ایستگاه بود. عمده آنها زائران هندو/بودایی بودند که برای اجرای مراسم عبادی به آنجا رفته بودند.
در این تصادف حداقل ۳۷ نفر کشته شدند که ۲۴ زن و چهار کودک در میان آنها هستند. عده زیادی نیز زخمی شدهاند. زائران خشمگین و مردم محلی راننده قطار را بیرون کشیدند و کتک زدند.
مردم خشمگین چند واگن قطار را آتش زدند
به گفته پلیس، آنها خدمه قطار را گروگان گرفتند و چند واگن را نیز به آتش کشیدند. طبق برنامه، قطار سریعالسیر در این ایستگاه نگه نمیدارد. مردم به کانال تلویزیون محلی گفتهاند که در این ایستگاه هیچ بلندگویی آمدن قطار را اعلام نمیکند و هیچ علامتی هم داده نمیشود که قطاری در حال نزدیک شدن است.
در این گزارش تلویزیونی، هیچ پلی نیز دیده نمیشد که برای عبور مردم از روی ریل ساخته شده باشد. پس از این حادثه بیش از ۲۰۰۰ تن از مردم خشمگین شهر در ایستگاه جمع شدند و برنامه عبور قطارها از آن نیز لغو شد.
شبکه قطار هند از بزرگترین شبکههای جهان است که روزانه ۲۰ میلیون نفر را با ۹۰۰۰ قطار جا به جا میکند. بنا بر آمار رسمی هند، ۷۱۷ نفر از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ در اثر عبور از روی ریلها کشته شدند.
در ماه "شاروان" (تیر/مرداد) میلیونها بودایی به ویژه پیروان آیین شیوا در نقاط مختلف هند، از جمله در این منطقه از رود گنگ که مقدساش میشمارند، آب برمیدارند تا با کوزه یا ظروفی از چوب بامبوس به معابد خود ببرند. زائران این منطقه، ۱۰۵ کیلومتر را با پای پیاده طی میکنند تا آب رود گنگ را به معبدشان در جهارکند برسانند.
MAR/DW
این گزارشها در حال تکمیل شدن است
خبر گزاری مردانی نیوز
بیشتر بخوانید مطالب مرتبط در این ضمیمه از
هند": ناپدیدشدگان سیل در هند مرده اعلام میشوند"به بازماندگان کشتهشدگان خسارت پرداخت میشود.
http://www.mardaninews.de/archive2013/the-news/70-1389-01-09-22-32-32/14727--q-------q-----.html
مصر": ۲۴ پلیس مصری در گذرگاه رفح کشته شدند
- توضیحات
- منتشر شده در 28 مرداد 1392
مصر": ۲۴ پلیس مصری در گذرگاه رفح کشته شدند
در حمله موشکی به دو اتوبوس پلیس مصر در گذرگاه رفح در مرز مصر و اسرائیل، ۲۴ پلیس مصری کشته و سه تن دیگر مجروح شدند. احتمال داده میشود که این حمله توسط نیروهای اسلامگرا صورت گرفته باشد.
در حمله موشکی به دو اتوبوس حامل نیروهای پلیس مصر در صحرای سینا، در روز دوشنبه ۱۹ اوت (۲۸ مرداد) حداقل ۲۴ پلیس کشته و سه پلیس زخمی شدند. این اتوبوس در حال حرکت در نزدیکی نوار غزه به سمت گذرگاه رفح در مرز مصر و اسرائیل بوده است.
REUTERS
Ägyptische Sicherheitskräfte: "Ihr ausländischen Reporter habt keine Ahnung"
به گزارش خبرگزاری فرانسه، احتمال داده میشود که این حمله توسط نیروهای تندروی اسلامگرا انجام شده باشد.
این خبرگزاری همچنین گزارش داده که روز یکشنبه ۱۸ اوت (۲۷ مرداد) زندانیان اسلامگرا که توسط یک خودرو در حال انتقال به زندان بودند، قصد فرار داشتند که در عملیات جلوگیری از فرار آنان ۳۵ عضو گروه اخوانالمسلمین کشته شدند.
به گفته وزارت کشور مصر، این افراد در اثر پرتاب گاز اشکآور توسط پلیس مصر کشته شدهاند. اخوانالمسلمین این اقدام را "ترور" اعضای خود نامیده است.
پس از سقوط حکومت حسنی مبارک در مصر که دو سال و نیم از آن میگذرد، وضعیت امنیتی صحرای سینا بدتر شده است. رویترز گزارش داده که به خصوص در شمال این صحرا در منطقه مرزی مصر و اسرائیل نیروهای تندروی اسلامی فعالتر شدهاند.
دولت مصر گزارشهای زیادی از حملات اسلامگراها به پلیس و ارتش مصر در این منطقه منتشر کرده است. پس از سقوط حکومت محمد مرسی در ماه ژوئیه، وضعیت امنیتی صحرای سینا باز هم بدتر از قبل شده است. از آن زمان تقریبا هر روز گزارشی از یک حمله به پلیس یا ارتش مصر در این منطقه منتشر میشود.
MAR/DW
این گزارشها در حال تکمیل شدن است
خبر گزاری مردانی نیوز
بیشتر بخوانید مطالب مرتبط در این ضمیمه از
مصر": ۳۸ نفر از حامیان اخوانالمسلمین مصر در زندان کشته شدند"تظاهرات شبانه برای مقابله با وضعیت فوقالعاده در مصر
http://www.mardaninews.de/the-news/52-1389-01-09-22-26-52/15215--q-.html
واقعه بیست و هشتم مرداد ": سقوط حکومت ملی و بازتاب آن در شعر معاصر ایران
- توضیحات
- منتشر شده در 28 مرداد 1392
واقعه بیست و هشتم مرداد ": سقوط حکومت ملی و بازتاب آن در شعر معاصر ایران
کودتای ۲۸ مرداد از بزنگاههای اصلی تاریخ معاصر ایران است. کودتا در شعر معاصر بازتابی اندک داشت، اما پیامدهای آن حال و هوای شعر نو فارسی را از ریشه دگرگون کرد.
دکتر محمد مصدق پیکاری بزرگ در پیش گرفت و سرانجام شکست خورد، اما در بیداری آگاهی ملی و رشد شعور سیاسی نه تنها ایران، بلکه سراسر خاورزمین نقشی فراموشنشدنی ایفا کرد. بسیاری از تاریخنگاران مصدق را در کنار گاندی و نهرو، رهبران هند، ناصر، رئیس جمهور مصر و پاتریس لومومبا، رهبر انقلاب رهاییبخش کنگو، از سران برجستهی جنبش ضداستعماری جهان سوم میدانند.
دکتر مصدق از نیرویی منظم و متشکل که خواستههای او را پیش برد، محروم بود. او بیش از سازمانهای سیاسی به آگاهی مردم و بسیج ملی آنها تکیه داشت. پایگاه اصلی او روشنفکران آگاه و توده محروم بودند و حربه اصلی آنها نیز اعتراضات مدنی بود: تظاهرات و اعتصابات گسترده.
نبرد قهرمانانهی مصدق با بزرگترین قدرتهای جهانی و محبوبیت بالای او طبعا بر ذهن و کلام گویندگان تأثیر گذاشت. بسیاری از شعرای "کهنهسرا" که به جنبش ملی گرایش داشتند، مانند سید علی شایگان و علی صدارت (نسیم)، در ستایش دکتر مصدق شعر گفتند. در این راستا معروفترین شعر بی گمان از آن بدیعالزمان فروزانفر، استاد بزرگ شعر و ادب فارسی، است که پس از قیام ۳۰ تیر از رادیو پخش شد و برای فروزانفر، که سناتور بود، دردسرساز شد.
- ای مصدق تو را ثناخوانم / گرچه برهم زن سنا دانم
- ای مصدق هزار مردی تو / با دد و دیو در نبردی تو
در سوگ رهبر جنبش
برخی از شاعران نه در زمان زمامداری مصدق، بلکه به تأثر از دوری او از قدرت و سپس مرگ غمانگیز او زبان به ستایش او گشودند، مانند فریدون مشیری که در قطعهای سرود:
- نام بزرگ تو / این واژهی منزه / نام پیمبرانه...
- مصداق صبح صادق / یادآور طلوع رهایی
- پیشانی سپیدهی فرداست.
- نام بزرگ تو، در برگ برگ یاد درختان این دیار
- در قصهها و زمزمهها و سرودها،
- در هر کجا و هرجا
- تا جاودان به گیتی خواهد ماند...
اما معروفترین شعر در این مقوله، سرودهای از مهدی اخوان ثالث (امید) است در سوگ مصدق. شعر مقارن مرگ رهبر جنبش ملی در سال ۱۳۴۵، با عنوان "تسلی و سلام" به "پیرمحمد احمدآبادی" تقدیم شد:
- دیدی دلا که یار نیامد؟
- گرد آمد و سوار نیامد؟
- بگداخت شمع و سوخت سراپای
- وآن صبح زرنگار نیامد
- آراستیم خانه و خوان را
- وآن ضیف نامدار نیامد...
- سوزد دلم به رنج و شکیبت
- ای باغبان! بهار نیامد
- بشکفت بس شکوفه و پژمرد
- اما گلی به بار نیامد
- خشکید چشم چشمه و دیگر
- آبی به جویبار نیامد
- ای شیر پیر بسته به زنجیر
- کز بندت ایچ عار نیامد...
- دیری گذشت و چون تو دلیری
- در صف کارزار نیامد
- وز سفله یاوران تو در جنگ
- کاری بجز فرار نیامد
- چندان که غم به جان تو بارید
- باران به کوهسار نیامد
مرتضی کیوان، احمد شاملو، نیمایوشیج، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج
بیتفاوتی نوسرایان "پیشرو"
در شعر نوی نیمایی تقریبا هیچ نشانی از یاد و نام مصدق دیده نمیشود. علت را شاید بتوان در این دانست، که بیشتر نوسرایان در روزگار مصدق به جنبش چپ، به ویژه به حزب توده ایران، گرایش داشتند و به پیروی از مشی این حزب، نسبت به مصدق بدبین بودند.
حزب توده از آغاز زمامداری مصدق، راه دشمنی با او را در پیش گرفت و هیچگاه اهمیت جنبش ملی زیر رهبری او را به درستی درک نکرد. حزب با برخورد ایدئولوژیک، مدعی بود که مصدق قصد دارد "امپریالیسم نوپای آمریکا" را به "جای استعمار فرتوت انگلستان" بر منابع نفتی ایران مسلط کند.
این بدبینی تا روز ۳۰ تیر در دیدگاه حزب ادامه داشت، اما در کوران وقایع آن روز تاریخی، بسیاری از جوانان تودهای با دیدن فداکاریهای مردم در برابر حملات بیرحمانهی ارتشیان، به ابتکار خود وارد میدان شدند و در کنار مردم مبارزه کردند. پس از وقایع ۳۰ تیر حملات و ناسزاگوییهای حزب توده علیه دکتر مصدق کمرنگ شد، اما هرگز کاملا از بین نرفت.
پس از پایان کار و پیروزی کودتا، چند سال بعد، پلنوم چهارم "کميته مرکزی حزب توده" در قطعنامهای از سیاست نادرست حزب در قبال مصدق، که راه پیروزی کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ را هموار کرد، انتقاد نمود و از جمله درباره قيام ۳۰ تير گفت: «در حادثه ۳۰ تير ۱۳۳۱ ما ديرتر از بورژوازی ملی و تازه آن هم پس از آن که بخشی از توده حزبی به ابتکار خود جنبيد، وارد صحنه شديم...».
گویندگان "متعهد و مبارز" پیرو حزب تا پیش از کودتا نه تنها به پیکار مصدق توجهی نداشتند، بلکه حتی برخی، مانند محمدعلی افراشته، شاعر نامدار تودهای و سردبیر روزنامه فکاهی "چلنگر"، به نکوهش مصدق پرداختند.
افراشته در ادامه شعر معروفی که سرلوحه نشریه "چلنگر" بود، با بیت: "بشکنی ای قلم ای دست اگر / پیچی از خدمت محرومان سر"
چنین سروده بود:
آستانبوس نیم شاهان را / چه بگویم به مصدق رهبر؟
در سوگ میهن کودتازده
تنها پس از کودتا و رو شدن پیامدهای فاجعهبار آن بود که شاعران نوسرای عضو یا هوادار حزب به اهمیت مصدق و پیکار او پی بردند.
ضربه کودتا برای جنبش روشنفکری ایران کمرشکن بود. پارهای از نویسندگان و هنرمندان به زندان افتادند و بسیاری از بیم تعقیب و آزار نظامیان از صحنه اجتماع پنهان شدند. مرتضی کیوان، نویسنده و منتقدی که دوست نزدیک بسیاری از شاعران نوگرا بود، یک سال پس از کودتا در کنار افسران وابسته به حزب، تیرباران شد.
گروه بزرگی از نویسندگان و شاعران "پیشرو" به انزوا فرو رفتند؛ در تنهایی و بیپناهی، سموم یأس و نومیدی به شعر آنها رنگی تلخ و نومیدانه داد. بازتاب این یأس و درماندگی را میتوان از سال ۱۳۳۳ در شعر کسانی مانند مهدی اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرائی، نصرت رحمانی، محمد زهری، نادر نادرپور، منوچهر نیستانی و منوچهر آتشی، به روشنی دید. اسماعیل شاهرودی (آینده) با درد و افسوس به گذشته نگاه کرد:
- خون آینده را / از سنگفرش انتظار/ شستند
- و صلیب دردها را / شکستند
- و برچیدند / طاق نصرت آرزوها را / از کهکشانها
- زیرا / او/ از جاده دیگر گذشته بود.
نیما یوشیج که شعر او پس از شهریور ۱۳۲۰ از شادابی و امید رنگ گرفته بود و پیوسته از فرا رسیدن "صبح روشن" سخن میگفت، پس از کودتا با لحنی خسته و نومید از چیرگی "شب" سنگینی گفت که با کودتا بر خاک میهن سایه افکنده بود:
- هست شب، يک شب دم کرده و خاک
- رنگ رخ باخته است.
- هست شب،همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا،
- هم ازين روست نمیبيند اگر گمشدهای راهش را.
- تمثیل "رهروی که در سنگینی و تاریکی هوا راه خود را گم میکند"، در شعر برخی از پیروان نیما پژواک یافته است. کسرایی در شعر "پاییز" (سروده ۱۳۳۳) میگوید:
- پاییز برگریز گریزان ز ماه و سال
- بر سینهی سپیده دم تو نوار خون
- آویختند
- با صبحگاه سرد تو فریاد گرم دوست
- آمیختند...
- عطر هزار سالهی امیدهای ما
- با رنگ سرخ خون
- بر خاک خشک ریخت...
- دراین شب سیاه که غم بسته راه دید
- کو خوشهی ستاره؟
- کو ابر پاره پاره؟
- کو کهکشان سنگفرش تا مشرق امید؟
- "سایه" در قطعهای هول و وحشت "حادثه" را به یاد میآورد:
- چه سهمناك بود سيل حادثه
- كه همچو اژدها دهان گشود
- زمين و آسمان ز هم گسيخت
- ستاره خوشه خوشه ريخت
- و آفتاب در كبود درههای آب غرق شد...
"سایه" آشکارا گفته است که بسیاری از شعرهای کتاب "یادگار خون سرو" را در رثای دوست خود مرتضی کیوان و قتل بیرحمانهی او سروده است.
- برداشت آسمان را،
- چون کاسهای کبود،
- و صبح ِ سرخ را
- لاجرعه سرکشید
- آنگاه،
- خورشید در تمام ِ وجودش طلوع کرد...
"هوشنگ ابتهاج"
***
سایه در سوگ دوست خود "کیوان"، از سرگذشت تلخ نسلی یاد میکند که با بهت و وحشت شاهد بر باد رفتن والاترین آرزوهای خود بود:
- ما از نژاد آتش بودیم:
- همزاد آفتاب بلند، اما
- با سرنوشت تیرۀ خاکستر!
- عمری میان کورهی بیداد سوختیم
- او چون شراره رفت
- من با شکیب خاکستر ماندم.
- کیوان ستاره شد
- تا بر فراز این شب غمناک
- امید روشنی را
- با ما نگاه دارد.
- من در تمام این شب یلدا
- دست امید خستۀ خود را
- در دستهای روشن او میگذاشتم...
- مید: چاووش شکست
مهدی اخوان ثالث به تأثیر از مبارزات پرشور و هیجان دهه ۱۳۲۰ خود را "امید" خوانده بود. او پیش از کودتا، در سال ۱۳۲۸ سرمست از پیکار در راه پیروزی رنجبران سروده بود:
- عاقبت حال جهان طور دگر خواهد شد \ زبر و زیر یقین زیر و زبر خواهد شد
- گوید امید سر از بادهی پیروزی گرم \ رنجبر مظهر آمال بشر خواهد شد...
همین گوینده پس از کودتا، شعر خود را به عصاره یأس و افسردگی بدل کرد و در عزای عاجل آن "بینجابت باغ" مویه سر داد. او در شعر "باغ بیبرگی" دیاری پرمصیبت را تصویر میکند که پاییز در آن جاودانه خانه کرده است:
- آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
- ابر با آن پوستين سرد نمناكش
- باغ بیبرگی، روز و شب تنهاست،
- با سكوت پاك غمناكش.
- گو برويد يا نرويد هر چه در هر جا كه خواهد يا نمیخواهد،
- باغبان و رهگذاری نيست
- باغ نوميدان،
- چشم در راه بهاری نيست...
- خندهاش خونیست اشكآميز
- جاودان بر اسبِ يالافشانِ زردش میچمد در آن
- پادشاه فصلها، پاييز.
اما در چکامهی نامدار "زمستان" است که "امید" با قدرت تمام پرچم یأس و اضطراب را بر فراز میهن کودتازدهی خود به اهتزاز در آورده است:
- سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
- سرها در گریبان است
- کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدارِ یاران را
- نگه جز پیش پا را دید، نتواند
- که ره تاریک و لغزان است
- و گر دست محبت سوی کس یازی
- به اکراه آورد دست از بغل بیرون
- که سرما سخت سوزان است...
اخوان تأکید کرده است: «زمستان، داوری این حال و روز من درباره زندگی و زمانهای که در آنم.»
"احمد شاملو"
***
فریاد عصیان
اما روی دیگر واکنش به کودتا، عصیان جسورانه بود. نمایندهی نیرومند و یکتای این گرایش را باید احمد شاملو (بامداد) دانست. او در دهها شعر به جای مویه و گلایه، فریاد اعتراض برداشت. شاملو از فاجعه کودتا چنین یاد میکند:
- سال بد / سال باد / سال اشک / سال شک
- سال روزهای دراز و استقامتهای کم
- سالی که غرور گدایی کرد
- سال پست / سال درد
- سال اشک پوری
- سال خون مرتضیسال کبیسه...
سیاوش کسرایی
***
سپس شاعر در کشاکش یأس و امید، راه چاره را در سرکشی و عصیان مییابد:
- من عشقم را در سال بد یافتم
- که میگوید "مأیوس نباش"؟
- من امیدم را در یأس یافتم
- مهتابم را در شب
- عشقم را در سال بد یافتم
- و هنگامی که داشتم خاکستر میشدم
- گر گرفتم...
- از بدی گریختم
- و دنیا مرا نفرین کرد
- و سال بد در رسید:
- سال اشک پوری، سال خون مرتضی
- سال تاریکی...
در شعری دیگر از یارانی یاد میکند که در برابر هیولای کودتا از پا در آمدند:
- نه به خاطر آفتاب
- نه به خاطر حماسه،
- به خاطر سایهی بام کوچکش
- به خاطر ترانهای کوچکتر از دستهای تو
- نه به خاطر جنگلها
- نه به خاطر دریا،
- به خاطر یک برگ
- به خاطر یک قطره
- روشنتر از چشمهای تو...
- به خاطر یک سرود
- به خاطر یک قصه در سردترینِ شبها،
- تاریکترینِ شبها
- به خاطر هر چیز کوچک و هر چیز پاک به خاک افتادند
- به یاد آر
- عموهایت را میگویم،
- از مرتضی سخن میگویم...
و در شعری دیگر از امیدواری به آیندهای میگوید که کودتا آن را درهم شکسته اما نتوانسته نابود کند:
- روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
- و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت .
- روزی که کمترین سرود
- بوسه است
- و هر انسان
- برای هر انسان
- برادری است
- روزی که دیگر درهای خانهشان را نمیبندند
- قفل افسانهایست
- و قلب
- برای زندگی بس است...
- و من آن روز را انتظار میکشم
- حتی روزی که دیگر نباشم...
MAR/DW
این گزارشها در حال تکمیل شدن است
خبر گزاری مردانی نیوز
بیشتر بخوانید مطالب مرتبط در این ضمیمه از
واقعه بیست و هشتم مرداد ": عملیات "آژاکس" و سرنگونی دولت دکتر مصدق
http://www.mardaninews.de/the-news/54-1389-01-09-22-27-27/15224------q--qq-----.html
واقعه بیست و هشتم مرداد ": عملیات "آژاکس" و سرنگونی دولت دکتر مصدق
- توضیحات
- منتشر شده در 28 مرداد 1392
واقعه بیست و هشتم مرداد ": عملیات "آژاکس" و سرنگونی دولت دکتر مصدق
روز ۱۹ اوت سال ۱۹۵۳ / ۲۸ امرداد ۱۳۳۲دولت ملی دکتر محمد مصدق از طریق کودتایی که سازمان سیا طراحی کرده بود، ساقط شد. عکسهای تاریخی و کمتر دیده شده از عملیات "آژاکس" در این گزارش تصویری:
مصدق، میهنپرستی آتشین
دکتر محمد مصدق، نخستوزیر منتخب مردم ایران دارای شخصیتی کاریزماتیک و فردی تحصیلکرده و سخنوربود. او حتی در غرب نیز ستایشگران بسیاری داشت و در میان روشنفکران، فعالان سیاسی و سیاستمداران کشورهای جهان سوم به عنوان نماد مبارزه علیه استعمار و امپریالیسم به حساب میآمد. نام دکتر مصدق در تاریخ ایران با ملی کردن نفت پیوند خورده است.
نبرد مصدق برای ملی کردن نفت ایران
از سال ۱۹۰۹ میلادی کمپانی آنگلو – ایرانین اویل (AIOC) که امروز بریتیش پترولیوم (BP) نامیده میشود، انحصار استخراج نفت ایران را بدست گرفته بود. قراردادی که با مخالفت سرسختانه دولتمردانی چون مصدق روبرو شده بود.
مدافع منافع ایران
دغدغه و برنامه اصلی دولت مصدق به اجرادرآوردن قانون "ملی شدن صنعت نفت" بود. مذاکرات پی در پی ایران و بریتانیا با میانجیگری امریکا بی نتیجه ماند. شکایت بریتانیا به دیوان لاهه و شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز تأثیری بر روند ملی شدن نفت ایران نگذاشت. مصدق در لاهه و نیویورک به دفاع از حق مالکیت مردم بر منابع سرزمین خود پرداخت.
خشم بریتانیا
خشم بریتانیا از سیاست جدید دولت ایران باعث شد تا همه متخصصان صنعت نفت این کشور از ایران فراخوانده شوند و نفت ایران تحریم شود. آنچه که "بحران آبادان" خوانده شد، اقتصاد نحیف آن زمان ایران را به ورطه ورشکستگی کشاند.
نقش آمریکا
درخواست کمک بریتانیا از آمریکا با مخالفت "ترومن" رئیس جمهور وقت این کشور روبرو شد. او هرگونه مداخله در امور ایران را رد میکرد و معتقد بود "تنها یک ایران قدرتمند به لحاظ اقتصادی میتواند در مقابل کمونیسم و نفوذ اتحاد شوروی بایستد."
قدرتگیری حزب توده
بحران اقتصادی تاثیرات خود را نشان داد. حزب توده به قدرتمندترین تشکیلات چپ تبدیل شد. با شروع نهضت ملی شدن نفت و نخستوزیری دکتر مصدق، حزب توده ایران به یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی ایران تبدیل شده بود. مخالفت حزب با برخی نظرات مصدق در این دوره نقش مهمی در جنبش ملی داشت. پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و تظاهرات مردمی که منجر به نخستوزیری دوباره مصدق شد، حزب رویه خود را عوض کرد و به پشتیبانی از مصدق پرداخت.
تغییر همهچیز با دو انتخابات
در پایان سال ۱۹۵۱ میلادی وینستون چرچیل دوباره در لندن به قدرت بازگشت. یک سال بعد آیزنهاور در آمریکا قدرت را بدست گرفت. چرچیل با دستمایه قرار دادن "شبح کمونیسم" و قدرتگرفتن آنها در ایران نظر آیزنهاور برای تغییر حکومت در ایران جلب کرد. آیزنهاور که در طول جنگ دوم تجربه عملیات مخفی را داشت موافقت خود را با سرنگونی مصدق از طریق عملیات سازمان سیا اعلام کرد.
آغاز عملیات آژاکس (۲۵ مرداد)
در ماه ژوئیه سال ۱۹۵۳، کرمیت روزولت، افسر عملیاتی سازمان سیا وارد ایران شد. او با جلب موافقت شاه حکم عزل مصدق و گماردن ژنرال زاهدی به مقام نخستوزیری را بدست آورد. سرلشکر نصیری که رئیس گارد سلطنتی بود با همراهی تانک و زرهپوش حکم را به خیابان کاخ آورد تا در منزل دکتر مصدق به او ابلاغ کند. نیروی محافظ مقر مصدق بلافاصله نصیری و همراهان او را بازداشت کردند.
هرج و مرج
همزمان با صدور حکم عزل دکتر مصدق، سازمان سیا تلاش کرد تا به وسیله افراد اوباش و با ایجاد آشوب و بلوا در تهران، کودتا را مشروع جلوه دهد. با دستگیری نصیری، بیشتر مقامهای ارشد نظامی و حتی خود فضلالله زاهدی مخفی شدند و کودتای ۲۵ مرداد با شکست روبرو شد.
پشتیبانی از مصدق
با انتشار خبر کودتا طرفداران مصدق که از اقدام شاه خشمگین بودند با تظاهرات و سخنرانی احساسات خود را بیان کردند. حزب توده نیز که در روزهای گذشته از احتمال کودتا خبرداده بود شروع به سازماندهی تظاهرات در تهران و شهرستانها کرد.
خروج شاه از کشور
شاه که قبلاً به کلاردشت رفته بود با شنیدن خبر شکست کودتا به رامسر رفت و از آنجا با هواپیما به بغداد و سپس به رم پرواز کرد.
ادامه عملیات آژاکس
با خروج شاه از کشور، مصدق میپنداشت که توطئه شاه و دولت بریتانیا خنثی شده است و نمیدانست که سازمان سیا در پشت صحنه کودتا قرار دارد. مصدق که تظاهرات را در خدمت کودتاگران میدانست دستور جلوگیری از تظاهرات را به پلیس و ارتش ابلاغ کرد.
تغییر جو
کرمیت روزولت، مامور سازمان سیا با تکثیر حکم عزل دکتر مصدق و پخش آن در بین مردم، روز ۲۸ مرداد موفق شد جمعیتی را در خیابانهای تهران سازماندهی کند. با شروع تظاهرات، گروههایی از مردم نیز تحت تأثیر این جو به صف شعاردهندگان علیه مصدق پیوستند و از سوی دیگر، نظامیانی که با دریافت پول به شرکت در کودتا رضایت داده بودند، همراه جمعیت شدند.
پیروزی عملیات آژاکس
صبح روز چهارشنبه ۲۸ امرداد خیابانهای تهران شاهد حرکت این نیروها و نیروهای نظامی با شعار «جاوید شاه» بود. تا بعد از ظهر خیابانها در کنترل اوباشی بود که به طرفداران مصدق حمله میکردند. دفترهای احزاب و نشریات طرفدار مصدق یا حزب توده غارت و به آتش کشیده شد. منزل دکتر مصدق نیز مورد حمله نیروهای نظامی کودتا قرار گرفت و مصدق دستور عدم مقاومت به نیروی محافظ نخستوزیری داد و در خانه همسایهاش پناه گرفت.
بازگشت شاه
سه روز پس از سرنگونی دولت دکتر مصدق، شاه به کشور بازگشت. پس از کودتا سرلشکر زاهدی امور دولت را در دست گرفت. دکتر مصدق در روز ۲۹ مرداد خود را تسلیم کرد و بازداشت شد. فرمانداری نظامی به ریاست سرتیپ تیمور بختیار به تعقیب و دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت. دکتر مصدق در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال زندان محکوم و پس از آن به روستای احمدآباد تبعید شد.
تاثیر کودتا بر روابط ایران و آمریکا
کودتای ۲۸ امرداد تأثیر مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشت که هنوز آثار آن در روابط دو کشور محسوس است. در ۱۸ مارس سال ۲۰۰۰ مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه وقت آمریکا در سخنرانی خود گفت: «در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش موثری در ترتیب دادن براندازی نخستوزیر محبوب ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجهاند ولی آن کودتا آشکارا باعث پسرفت سیر تکامل سیاسی ایران شد».
تاثیر کودتا بر روابط ایران و آمریکا
مادلین آلبرایت، وزیر خارجه وقت آمریکا افزود:«تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتاند. علاوه براین در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد ولی مخالفان خود را بیرحمانه سرکوب کرد.»
مصدق در نیویورک، ۱۹۵۱
رفتارهای عمومی مصدق تا چه حد جنبههای نمایشی داشت؟ عکسهای او با تخت و پتو چه معنا و حکمتی دارند؟ او را با کدام سیاستمدار بینالمللی میتوان مقایسه کرد؟ گفتوگو با چند صاحبنظر و معاصر دوران مصدق در این باره.
تصاویر و فیلمهای موجود در آرشیوها، اغلب دکتر محمد مصدق را زیر پتو و با پیژاما نشان میدهند. در گذشتههای دورتر برخی لقب صدراعظم پتویی به او دادهاند. دکتر صدرالدین الهی روزنامه نگار که نشریات آن زمان را دیده و خوانده است، از شعری میگوید که در یکی از نشریات در همین مورد منتشر شده بود: «صدراعظم نمیگفتند، میگفتند: «پیشوای پتویی»! و آقای افراشته، مدیر «چلنگر» حتی در این رابطه شعری ساخته بود. این شعر مرسوم بود و بچهها دم میگرفتند: «پیشوا زیر پتو، آی رپتو، آی رپتو». این تصنیف مخالفینش بود.»
دکتر هدایت متین دفتری اما نوع لباس پوشیدن او را ناشی از یک نوع بیقیدی به مسائل تشریفاتی میداند: «خیلی بیقید بود نسبت به این مسائل تشریفاتی در امور اداری و کارهای اساسی اداری. ولی در تشریفات بسیار اعتقاد داشت که کار باید مرتب انجام شود. عکسهای ایشان هست که حتی میبینید که فراک پوشیده و پهلوی شاه رفته. عکس ایشان هست که حتی میبینید دارد ادای احترام میکند به ملکه ثریا و دست ایشان را میبوسد. یعنی یک آدم بسیار متمدنی بود. آدمی بود مربوط به مدنیت معاصر و تمام اینها را رعایت میکرد. در تشریفات، در اینکه مقام سلطنت مشروطه را بایستی محترم داشت، چون سمبولیست برای حاکمیت و غیره، ایشان مقید بود به تمام این کارها. ولی در این کارهای اداری عادی و روزمرهاش قیدی به آن صورت نداشت که حتماً پشت میز نشسته باشد. توی تختش مینشست و کارمیکرد. تا آخر عمرشان هم ایشان عادت داشت که در محل خوابش بنشیند و کار کند و جلوش هم یک میز داشت.»
دکتر مصدق و انقلاب درونی
اما علت همیشه در بستر بودن دکتر مصدق چه بود؟ بسیاری او را در حال نوعی غش دیده بودند. بعضی این حالتهای غش مانند را ناشی از یک بیماری ریشهای میدانند، برخی نام آن را منقلب شدن میگذارند و عدهای هم آن را بنا بر مصالح روزگار میدانند. دکتر متین دفتری این حالت دکتر مصدق را نوعی منقلب شدن از اوضاع و احوال روزگار میداند: «غش نبود. ایشان آدم بسیار ظریفی بود و منقلب میشد. منقلب میشد و بههرحال فشار قلبی بهشان میآمد. ایشان غش نمیکرد به آن صورت...
مواقعی بود که شدیداً فشارهای سیاسی پیش میآمد و این اتفاق افتاده بود یکی دوبار...
مصدق در میان اعضای کابینه خود
خود ایشان میگفت موقعی که جوان بوده، این موضوع را پنهان میکرده. به من یک روز فرمودند. گفتند روزی که مسئلهٔ تغییر سلطنت بود و لایحه تغییر سلطنت را آورده بودند به مجلس پنجم، بنده و آقای مرحوم مستوفی الممالک، مدرس، مشیرالدوله، معتمد الملک، حاج میرزا یحیی دولتآبادی، تقیزاده و علاء بهعنوان اقلیت مخالف این قضیه؛ رفتیم آنجا که مخالفت کنیم و جلو این کار را بگیریم. چون مجلس را در مقابل یک کار انجامشده میخواستند قرار دهند و روز غیرعادی مجلس را تشکیل داده بودند. وارد مجلس که شدیم، یک در را تیمورتاش گرفته بود و یک در را داور و دانه دانه میرفتند وکلا را مرعوب میکردند، از بیرون میآورند، میکردند توی مجلس و جلو در را هم گرفته بودند که اینها از مجلس فرار نکنند بروند بیرون. سالن تماشاچیها را هم پر از قزاق کرده بودند. میگفتند در این حالت من شدیداً منقلب شدم و دیدم الان خبر میکنند که بیا سخنرانی بکن و من نخواهم توانست و خیلی بد است. رفتم از مجلس بیرون. آقایان خوشحال شدند. تیمورتاش یا داور گفت آقا تشریف بردند! و ایشان فرمودند که نه آقا رفتند و برمیگردند. گفتند من رفتم آنجا به توالت مجلس و در آنجا ماندم وهای های گریههایم را کردم و تمام این انقلابی را که در من بهوجود آورده بود، بیرون ریختم که بتوانم بیایم به مجلس و حرف بزنم.»
غش سیاسی یا بیماری روانی؟
اردشیر زاهدی وزیر خارجه و سفیر دوران شاه در واشینگتن اما سخن از یک بیماری روانی به میان میآورد: «او بیچاره، بیمار بود، تمام مدت نخستوزیریاش... مقداری به نظر من، قبلاً مریضی روحی داشته.»
دکتر سیروس آموزگار، روزنامه نگار و نویسنده نقل قولی دارد از شاهدان عینی:
«راستش من یکی دوتا شایعه از دوستان روزنامهنویسام شنیدهام. دوستی داشتم به نام آقای سفری که متأسفانه در دوره بعد از انقلاب واقعاً کشته شده به دست افراد این رژیم. او برای من تعریف میکرد، آن روزی که دکتر مصدق اختلاف پیدا کرد بهخصوص با جمال امامی در داخل مجلس و آمد بیرون و وسط میدان بهارستان چهار پایهای گذاشت و رفت بالا و گفت مجلس واقعی اینجاست، سفری درست کنار دکتر مصدق بود. او میگفت وقتی هم که غش کرد و ضعف کرد، افتاد تو بغل من. خود او برای من تعریف کرد که وقتی افتاد، خُب ما شعار میدادیم که آقا غش کردند، ناراحت نشوید و این حرفها. دکتر مصدق یواشکی در گوش من گفت بلندتر داد بزن جوان، بلندتر داد بزن. این را البته من از آقای سفری شنیدهام و صحت و سقماش را هم نمیدانم. ولی این حالت را داشت که این کار را بکند. بالاخره هر کسی از سیاستمداران سنتی ایران از این کارها داشتند.»
قهرمان بازی سیاسی
دکتر الهی ضمن تاییدگاه ساختگی بودن غش و ضعفها میگوید: «بسیار آدم بازیگرِ درجه یکی بود. چون من پنج یا شش جلسه از محاکمهٔ ایشان را در محکمه حضور داشتم و از نزدیک دیدمشان. کارش را خیلی خوب انجام میداد. یعنی اگر بخواهیم بگوییم آدمی میخواهد یک بازی سیاسی بکند، مصدق قهرمان این بازی سیاسی بود.»
در پایان بعضی از گفتوگوها از مصاحبه شوندگان پرسیدم که دکتر مصدق را به کدام یک از سیاستمداران جهانی میتوان تشبیه کرد. هر یک پاسخی دارند که درخور توجه است.
دکتر صدرالدین الهی: «فقط میتوانم بگویم یک سیاستمدار. تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که آدمی بود که میتوانست به سرعت تصمیمگیریهای سیاسی انجام بدهد. نمیتوانم با کسی مقایسهاش کنم. آدم جالبی بود. فوقالعاده جالب! آدمی بود که میدانست چهکار دارد میکند، به هدفهایش قدم به قدم نزدیک میشد، گاهی اوقات کارهایی میکرد که بیشتر از حد لزوم سیاسی بود و گاهی اوقات اصلاً غیرسیاسی بود. بسیار آدم جالبی بود، فوقالعاده. چون من بارها ایشان را دیده بودم و ایشان حتی در لحظه کار خود را انجام میداد. یعنی از این لحظه به لحظهٔ بعدش عوض میشد.»
دکتر منوچهر رزم آرا، وزیر کابینه شاپور بختیار: «به هیچ کدام. من دکتر مصدق را به خودش تشبیه میکنم. من افتخار دارم که بههیچ عنوانی عضو جبهه ملی نبودم. روابط من با زندهیاد شاپور بختیار فراتر از جبهه ملی بود.»
اردشیر زاهدی: «خیلی شرافتمندانه، او امیدوار بود که روزی گاندی بشود، ولی من هزار در هزار مخالفم که میتوانست به گاندی برسد.»
دکتر سیروس آموزگار: «من میتوانم بگویم بیشتر با نهرو قابل مقایسه است. همان کار را کرد. اشکال مصدق این بود که متأسفانه شکست خورد. البته نمیشود هم گفت که دکتر شکست خورد. برای اینکه آن هدفهای اصلیای که داشت انجام شد. اولاً نفت ملی شد، در ثانی واقعاً اتوریته انگلستان در دنیا شکست. بههرحال انگلستان همه کارهٔ دنیا بود، الان نیست و آواز فروریختن قدرت و اتوریته پیر استعمار یعنی انگلستان واقعاً از همان موقع شروع شد. بسیاری از آدمها مثل خود «ناصر» چندین بار گفته است که من برای آنچه در مصر کردم، از دکتر مصدق تقلید کردم و از او الهام گرفتم.
آقای داریوش فروهر برای من تعریف میکرد که در آن روزها بنابه دلایلی رفته بود به کشورهای جنوب خلیج فارس و میگفت در تمام مغازههای شهرهای مختلف امارات و کویت و بحرین و همه این جاها عکسهای دکتر مصدق بود و مردم معتقد بودند که به رهبری دکتر مصدق خواهند توانست که پیر استعمار را واقعاً به شکست بکشانند.»
MAR/DW
این گزارشها در حال تکمیل شدن است
خبر گزاری مردانی نیوز
بیشتر بخوانید مطالب مرتبط در این ضمیمه از
شصتمین سالگرد واقعه ۲۸ مرداد" اقدامات توطئهآمیز برای براندازی حکومتها، "معروفترین کودتاهای تاریخ
http://www.mardaninews.de/the-news/54-1389-01-09-22-27-27/15223--q-.html