شکوه میرزادگی": زن ایرانی و قهرمان استوره سیزیف "به مناسبت روز جهانی زن" روز جهانی زن خجسته باد"
- توضیحات
- منتشر شده در 16 اسفند 1393
"خوشا به روز وروزگار بشریت که کورش دارد"
دم پير نگه نتوان داشت
در خانه دلگير نگه نتوان داشت
خرد چشم جان است، چون بنگری
تو بی چشم، شادان جهان نسپری
آری، ديو، چه بخواهد چه نخواهد به دست فرهنگ ما به شيشه ی استوره ای اش بازخواهد گشت
و ديدن آن لحظه برای هر کس که به فرهنگ خردمدار و زيبای ايرانی مان باور دارد
سخت ساده و شکوهمند است.
یاد و راه همهی جانبخشانِ میهن، گرامی و جاودان باد
برنامه اتمی تهران نبايد جلوی اقدام بين المللی عليه نقض حقوق بشر را بگيرد
به ياد قيام
23 خرداد 1388،
آغاز جنبش سبز
جوانان ايران
عليه حکومت خون آشام اسلامی،
و به ياد
برجسته ترين
نماد سکولار آن:
ندا آقا سلطان
چراغ سیمین ایران هرگز خاموش نمی شود
برنامه اتمی تهران نبايد جلوی اقدام بين المللی عليه نقض حقوق بشر را بگيرد
***
آموزگاران ما را آزاد کنید! کارگران ما را آزاد کنید!
دانشجویان ما را آزاد کنید! فعالان جنبش زنان را آزاد کنید!
همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را آزاد کنید!
چگونه با دشمنت به دوستی تا کنم؟
تو رخت زندان تن ات وُ من تماشا کنم؟
تو رخت زندان تن ات، و من بمانم خموش؟
قسم به زن، نازنم اگر محابا کنم
اگرچه تلخ است حق، نمی توانم نهفت
زبان از آن بایدم که آشکارا کنم
شادروان " سیمین بهبهانی
***
قلم چرخید و فرمان را گرفتند
ورق برگشت و ایران را گرفتند
به تیتر “شاه رفتِ ” اطلاعات
توجه کرده کیهان را گرفتند
چپ و مذهب گره خوردند و شیخان
شبانه جای شاه هان را گرفتند
همه از حجرهها بیرون خزیدند
به سرعت سقف و ایوان را گرفتند
گرفتند و گرفتن کارشان شد
هر آنچه خواستند آن را گرفتند
به هر انگیزه و با هر بهانه
مسلمان، نا مسلمان را گرفتند
به جرم بد حجابی، بد لباسی
زنان را نیز مردان را گرفتند
سراغ سفره ها، نفتی نیامد
ولیکن در عوض نان را گرفتند
یکی نان خواست بردندش به زندان
از آن بیچاره دندان را گرفتند
یکی آفتابه دزدی گشت افشا
به دست آفتابه داشت آنرا گرفتند
یکی خان بود از حیث چپاول
دو تا مستخدم خان را گرفتند
فلان ملا مخالف داشت بسیار
مخالفهای ایشان را گرفتند
بده مژده به دزدن خزانه
که شاکیهای آنان را گرفتند
چو شد در آستان قدس دزدی
گداهای خراسان را گرفتند
به جرم اختلاس شرکت نفت
برادرهای دربان را گرفتند
نمیخواهند چون خر را بگیرند
محبّت کرده پالان را گرفتند
غذا را آشپز چون شور میکرد
سر سفره نمکدان را گرفتند
شادروان " سیمین بهبهانی می گويند، چه کسی اين کسره اضافه اختصاصی را به دنبال واژه "روز" نهاده است تا آن را برای هميشه از آن "زن" کند؟
می گويم، دست های ظريف و ساق و ساعد پيروزمندِ اوست که از هر درخت معرفت سيبی، و از هر کشتزار ارادت خوشه ای، توشه راه دراز سده ها کرده است تا او را بضاعت همسری و مادری و برابری بخشد.
"پس
مريزاد دستی که مرخستگان را
دوای دل و مرهم جان فرستد"
و خجسته باد روزی که ويژه اين دست است.
" روز جهانی زن خجسته باد"
"یک باغ پر از گل برای عاشقان ایران"
Shokooh Mirzadegi
شکوه میرزادگی
خبرگزاری مردانی نیوز: نوشتار تحلیلی از نویسنده - و - پژوهشگر پيرامون زنان - از نگاه يک زن
شنبه, 16 اسفند 1393
زن ایرانی و قهرمان استوره سیزیف
به مناسبت روز جهانی زن
وضعیت زنان ایران از فرو افتادنشان در پی سقوط ایران در 1400 سال پیش، و تلاش های چند صد ساله شان برای نجات از نابرابری هر روز فزاینده، و برخاستن شان همزمان با انقلاب مشروطیت به امید همسان شدن با همجنسانشان در غرب و باز فرو افتادن سخت دردناک شان همزمان با انقلاب اسلامی، و 37 سال رنج و تلاش بدون توقف شان برای ذره ای از آن چه به دست آورده بودند، مرا همیشه به یاد «سیزیف» قهرمان استوره ای یونان می اندازد. در استوره ها، سیزیف قهرمانی بود با هوش که رازهای خدایان را فاش می ساخت و پرده از زشتی ها و جنایات آن ها برمی داشت. به همین دلیل خدایان به او نام «حیله گرترین انسان» را داده بودند.
از«زئوس» خدای خدایان گرفته تا «آرس» خدای جنگ قصد جان او را کردند، او را در تاریکی و سایه نگاهداشتند، و بزرگترین مجازات ها را برای او در نظر گرفتند. مشهورترین این مجازات ها این بود که: او میبایست سنگی عظیم و صخره مانند را بر روی شیبی ناهموار تا بالای قلهای بغلتاند. و او بارها و بارها این سنگ را بالا برد و همیشه درست لحظه ای پیش از آن که به قله برسد سنگ از دستش خارج می شد و او باز از آغاز شروع می کرد به بالا بردن سنگ.
برای تلاش های زن ایرانی به سبک سیزنف لازم نیست در تاریخ جستجو کنیم کافی است نگاه کنیم به 37 سال گذشته: زن ایرانی که از نود در صد حقوق و برابری هایی که زنان غربی داشتند برخوردار بود، و با تمام وجود برای آن ده در صد باقیمانده که در گرو مذهب بود می کوشید ناگهان بر اثر بدترین انقلاب جهان برای زنان، همه را یکجا از دست داد. سنگ عظیمی که بالا برده بود، از نزدیکی های قله فرو افتاد و او دوباره شروع به بالا بردن آن کرد. و در این 37 سال بارها این کار را کرده است؛ به هر دری زده، با هر دولتی وارد مذاکره شده، سراغ هر نماینده مجلسی رفته، به سازمان های جهانی متوسل شده، از سازمان های حقوق بشری کمک خواسته و هر بار وقتی امیدی در دلش روشن شده، یعنی که سنگ عظیم را یک قدم به بالا کشانده، یک آیت الله از اعماق قرون درآمده، یک امام جمعه ی کم سواد، یک نماینده فرصت طلب، یک ... او را به پایین هل داده است.
درست وقتی که خوشحال شده ایم که: «تعداد زنان با سواد ما در 37 سال گذشته چند درصد از مردان بیشتر بوده اند»، یعنی واکنش بجایی در مقابل حذف حقوق شان در پی انقلاب اسلامی داشته اند، با آمار هراس انگیز بازارهای کار روبرو می شویم که نشان می دهد :«زنان جوان {یعنی همان زنان تحصیل کرده}یازده استان کشور بالغ بر 60 درصد، زنان هشت استان بیش از 70 درصد و افزون بر 80 درصد زنان سه استان دیگر بیکار هستند.» (1)
و همزمان می بینیم که سهمیه دانشگاهی زنان را کم کرده اند، می بینیم که فشار را بر حذف بیشتر حقوق زنان زیادتر کرده اند، می بینیم که حق آن ها را در مورد کودکانی که از گوشت و پوست و خون آن ها بوجود آمده اند، و از شیره جان آن ها تغذیه کرده اند، بیشتر ضایع کرده اند، می بینیم که فضای خانه های آزاد و امروزی آن ها را، که دست آورد جوامع مدرن جهانی است تبدیل به حرمسراهای قرون وسطایی کرده اند. نگویید که مردان متمدن و تحصیل کرده ایرانی اهل زن دوم و صیغه نیستند. مهم این نیست، مهم این است که این «ضعیفه بودن» و این شناخت حقارت قرون وسطایی زن در سرزمین ما قانونی شده است.
هنوز در سرزمین ما جرم زن از دید متعصبین مسلمان به سان نگاه خدایان استوره ای یونان حیله گری اوست. برای بسیارانی از این متعصبین حتی در دهه دوم قرن بیست و یکم، زن هیچ تفاوتی با حوایی ندارد که «به وسوسه ی او آدم از بهشت رانده شد».
تعارف ندارد، پنهان هم نباید کرد که هیچ تغییری در این 37 سال در وضعیت زنان پیش نیامده است. هنوز که هنوز است، زن در ایران از نظر قانونی و از نظر فرهنگ مسلط بر جامعه در هر لباس و هیئتی که باشد «ضعیفه» ای است که زندگی و بود و نبودش را چند آیت الله و حجت الاسلام کم دانش (یا با دانشی مذهبی و نه دانشی اجتماعی وامروزیی) تعیین می کنند.
چرا پنهان کنیم این همه رنج و حقارتی را که بر زنان ما روا می شود؛ ساده نگرانه با بیرون انداختن موی زنان از روسری خوشحال می شویم؟ و حواس مان نیست که آن یک «ذره چارقدی» که به اجبار بر سر زنان است به سان همان بازوبندی است که در دوران هیتلر یهودیان را وامی داشتند که به بازوی خود ببندند تا تفاوت شان با «با شهروندان درجه یک و آزاد» دیده شود. باور کنید که وضع بسیار از آن چه ما فکر می کنیم بدتر است؛ وقتی که در قرن بیست و یکم در دانشگاه یک سرزمین استادی را که تخصص بالایی در رشته فیزیک دارد، به جرم داشتن «صدای نازک زنانه» از دانشگاه اخراج می کنند و معتقدند که: «دکتر قاسم اکسیری فرد، به خاطر صدای نازک و زنانه اش توانایی انتقال مفاهیم علم و دانش را به دانشجویان ندارد... و یک استاد باید یک انسان کامل باشد» وضع از آن چه ما فکر می کنیم بدتر است. (2) ایا این سخنان به این معنی نیست که در دانشگاه، که باید جایگاه و مرکز علم و دانش هر سرزمینی باشد، ناکامل بودن زنان را به شکلی علنی اعلام کرده اند و تازه می گویند که هر آن مردی که نشانی از زنان در او باشد انسانی ناکامل و ناقص است؟!
چرا پنهان کنیم این همه بدبختی را و دلمان تنها به یواشکی ها، و الکی ها خوش باشد. و به امید رسیدن به حداقل هایی که بی نتیجه بودن شان را بارها و بارها تجربه کرده ایم. چرا به جنبش های زنان در اروپا و آمریکا نگاه نمی کنیم؟ درست وقتی که خواست های خود را با قاطعیت و به دور از مصلحت بینی های سیاسی مطرح کردند پیروز شدند.
قاطعیت داشتن در طرح هر خواست حقوق بشری جزیی از مبارزات مدنی می باشد. این فریب مصلحت طلب های شریک دیکتاتوری هاست که هر تزلزل و حداقل گرایی و عقب نشینی را نوعی «مبارزه ی مدنی» می دانند و هر حق طلبیِ قاطعانه و شجاعانه ای را «غیر مدنی» تلقی می کنند.
مبارزه ی مدنی البته که یعنی مبارزه ای که در آن اعمال خشونت نباشد اما معنای عدم خشونت هم این نیست که از حق طلبی خود کوتاه بیاییم و به اعانه هایی تدارک دیده قانع شویم.
تردیدی نیست که زنان ایران در همه ی این سال ها با تمام توان مبارزه کرده اند، و به عناوین مختلف در مقابل لشگریان بی خرد ایستاده اند، از معدود زنانی که خانه به خانه رفته اند تا دیگران را آگاه کنند، و تا معدود زنانی که خارج از ایران نگذاشته اند که صدای زنان ایران در گلو خفه شود و آن را به گوش بخش هایی از مردمان جهان رسانیده اند، و تا میلیون ها زنانی که با بالا بردن دانش و اطلاعات خود، و با رنج های طاقت فرسا و به دوش کشیدن بار خانواده برابری خود را با مردان به اثبات رسانیده اند، و تا زنانی که در زندان های هراس انگیز هم چوب آزادی خواهی شان را خورده اند و هم چوب زنانگی شان را، هر کدام از این ها بالا رفتنی سخت از صخره ها بوده است.
اما می بینیم که این حکومت و یا وابستگان فرصت طلب یا نادانش او را هر بار از صخره ها به پایین پرت کرده اند. حق نیست که به خاطر فرصت طلبی های سیاسی، رنج ها ودردها و فجایع قرون وسطایی را که بر زنان ایران تحمیل می شود را پنهان کنیم و یا ندیده بگیریم و مصیبتی بزرگ است اگر که به دیدن آن عادت کنیم. نه، نیاید روزی که دیدن این همه فجایع و این همه عقب افتادگی که بر زنان ما تحمیل شده عادتمان شود. نیاید روزی که این همه عقب افتادگی را به نسل های بعدی انتقال دهیم. و زنانی حرمسرایی و عقب مانده به فردای سرزمین مان تحویل دهیم.
مگر جز این است که یکی از دلایل بوجود آمدن روزهایی چون روز جهانی زن درست برای این است که از این نوع عادت ها و از این نوع انتقال نابرابری به نسل های بعدی جلوگیری شود.
درست است که هشتم مارس، روز جهانی زن، که رسمیت آن در سال 1977 از سوی بخش آموزشی سازمان ملل متحد اعلام شد، در ابتدا برای قدردانی و بزرگداشت از زنانی بوده است که، با مبارزات بی وقفه و تحمل رنج های بسیار، راه رسیدن بخش های بزرگی از زنان جهان را به سوی آزادی و برابری هموار کرده اند. آن ها از بارها بالا رفتن از صخره های سخت نهراسیدند و خسته و پشیمان و تسلیم نشدند. اما در عین حال این روزی است که به یاد زنان و مردانی که درک و دانش آزادی و برابری زن را دارند می آورد که به یاری آن زنانی بروند که به دلیل فقر، کمبود دانش، و یا زندگی کردن در زیر سلطه ی حکومت های مردسالارانه از حقوق انسانی خویش بی خبر و یا محرومند. این روز به یاد کسانی که در کشورهای آزاد زندگی می کنند می آورد تا همچنان بازتاب صدای زنان در بند تعصب و عقب ماندگی کشورهایی چون سرزمین ما باشند.
به یاد آن ها می آورد تا صدای زنان این سرزمین ها را به گوش مردمان سرزمین های پیشرفته برسانند، آن ها را فراموش نکنند و با استفاده از حقوق پیشرفته ای که در این کشورها دارند از سیاستمداران این کشورها بخواهند که یکی از شرایط شان برای هر رابطه و معامله ای با حکومت های دیکتاتور زده ی زن ستیز، برابری حقوق زنان باشد.
مارچ 2015
*****
1- کاهش سهم زنان از بازار کار ایران
نگاهی به آمار اخیر منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران حکایت از وضعیت نامناسب حضور زنان در بازار کار دارد به طوری که در بسیاری از استانها نرخ بیکاری زنان جوان بیش از 50 درصد و این نرخ در استان ایلام برابر با 87.7 درصد است.
روز نو : نگاهی به آمار اخیر منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران حکایت از وضعیت نامناسب حضور زنان در بازار کار دارد به طوری که در بسیاری از استانها نرخ بیکاری زنان جوان بیش از 50 درصد و این نرخ در استان ایلام برابر با 87.7 درصد است.
به گزارش روزنو،براساس گزارش نتایج نیروی کار تابستان سال 93 که از سوی مرکز آمار ایران انتشار یافته، نرخ بیکاری زنان جوان 15 تا 24 ساله در مناطق شهری کشور برای سال 93 در 24 استان کشور بیش از 50 درصد است.
همچنین زنان جوان 11 استان کشور بالغ بر 60 درصد، زنان هشت استان بیش از 70 درصد و افزون بر 80 درصد زنان سه استان دیگر بیکار هستند.
آمارهای تازه منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران برای تابستان سال 93 نشان می دهد، نرخ بیکاری جوانان(21.9) درصد در کشور و بیش از دو برابر بیکاری در کل کشور (10.5)درصد است و بیکاری زنان جوان حدود (42.8) درصد و چهار برابر نرخ بیکاری در کشور است.
بیکاری زنان جوان در حالی است که در سالهای اخیر گرایش زنان به ادامه تحصیل در دانشگاههای کشور بیش از مردان بوده به طوری که مشارکت زنان و مردان در آزمونهای ورودی به دانشگاهها،60 به 40 شده است.
جمعیت زنان خانه دار در سرشماری سال 85 بیش از 16 میلیون نفر بوده که این رقم در سرشماری سال 90 به 18میلیون و 954هزار نفر رسیده است. افزایش حدود سه میلیون نفر به جمعیت زنان غیرفعال نشان از بحران اشتغال در جامعه دارد.
تردیدی نیست، زمانی که بازار کار آشفته می شود، نخستین قربانیان آن افراد تحصیلکرده، زنان و جوانان هستند و جای پای بیکاری در این سه گروه بیش از سایر گروههای اجتماعی تاثیر خود را می گذارد.
دختران تحصیلکرده مطالبات نوینی از هویت باز تولید شده خود خواهند داشت که بازار کار باید به آن پاسخ دهد.
توسعه مقوله چندوجهی از سرمایه های اجتماعی، منابع طبیعی و سرمایه گذاری است که مهمترین رکن آن سرمایه اجتماعی می باشد.
نبود حضور زنان در بازار کار نشان دهنده چالش مهمی در امر توسعه می باشد زیرا این امر بدون حضور نیروی زنان به ویژه زنان کارآمد ناممکن است.
یکی از ویژگی های جمعیت در ایران جوانی آن است که متاسفانه از این فرصت بهره برداری بهینه ای نمی شود زیرا اگر این نیروی توانمند بدرستی بکار گرفته می شد نباید امروز با چنین نرخ بیکاری از جوانان مواجه می بودیم. وجود جمعیت جوان با تاکید بر زنان تحصیلکرده از ویژگی های جمعیتی ایران است.
براساس گزارش مرکز آمار ایران تعداد جمعیت دارای تحصیلات عالی در سال 90 معادل 18.2 درصد را مردان و 18.4 درصد را زنان به خود تخصیص داده بودند. این آمار در سال 1355 برای مردان و زنان به ترتیب 3.8 و 2.6 درصد بوده است.
آمارهایی از این دست نشان می دهد تغییراتی که طی 35 سال گذشته در خصوص زنان رخ داده، بسیار سریع بوده است.
توانمندی زنان در ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حمایت از مسائل زیست محیطی بر کسی پوشیده نیست و تنها نگاهی به بسیاری از خانوار های ایرانی نشان می دهد چگونه فرزندان دختر بیش از فرزندان پسر خود را برای حضور موثرتر در این جامعه آماده می کنند.
آفزیش جمعیت زنان خانه دار به طور عام به دلیل نبود شرایط کار مناسب برای زنان است.
هم اکنون شرایط اقتصادی در کشور به دلیل رکود و تورمی که از هشت سال بی کفایتی ناشی شده در شرایط دشواری است اما علیرغم این دشواری با دستاوردهایی که در این مدت کوتاه داشته به نظر می رسد اقتصاد ایران درآستانه خیزش دوباره است. رشد اقتصادی چهار درصد در نیمه نخست سال جاری را باید به فال نیک گرفت.
سعید لیلاز کارشناس اقتصادی معتقد است، خروج از رکود از نیمه سال 95 در اقتصاد کشور رخ می دهد اما طی 17 ماهه گذشته اقتصاد کشور در حال اصلاح خود بوده و خوشبختانه به نتایج خوبی هم رسیده است.
تغییرات اقتصادی می تواند فرصت های شغلی را در کشور افزایش دهد و تردیدی نیست فرصت های جدیدی نیز برای زنان کشور فراهم می شود.
زنان رکن ارزشمند توسعه محسوب می شوند لذا بدون حضور زنان، توسعه امری ناممکن است.
2ـ اخراج یک استاد به دلیل صدای «زنانه اش»
صدای زنانه، عامل قرارداد نبستن با استاد دانشگاه
روزنامه شرق نوشت: «دکتر قاسم اکسیریفرد»، در آستانه ٤٠سالگی هنوز مانند جوانان بهغایت درسخوان دیده میشود. او با نظم قدم برمیدارد. کولهپشتیاش انگار عضوی از بدنش شده و با موهای سهسانتی بههمریخته، ته ریش جوگندمیشده و عینک قابضخیمش، یک «شریفی» تمامعیار است. از آن دست از فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف که با رتبه اول المپیاد فیزیک در سال١٣٧٤ وارد این دانشگاه صنعتی شده و «شریف» تبدیل به یکی از سکوهای پرتاب او به سطح اول کرسیهای علمی جهان شده است. قاسم اکسیریفرد پس از پایان تحصیلاتش در شریف و دانشگاه علوم پایه زنجان، برای تحصیل در مقطع دکترا به یکی از معتبرترین دانشگاههای اروپا در زمینه ریاضی، فیزیک و علوم اعصاب یعنی به موسسه بینالمللی مطالعات پیشرفته«SISSA» رفت و با نمره عالی در مقطع دکترا از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. « استادم اصلا تمایل نداشت از ایتالیا بروم. خیلی به من اصرار کرد. در سیسا «SISSA» میتوانستم خیلی پیشرفت کنم اما خب فکر کردم در ایران مفیدتر خواهم بود و برگشتم.» قاسم اکسیریفرد در بهمنماه١٣٩٢، همزمان با فراخوان جذب هیات علمی وزارت علوم، جذب دانشگاه صنعتی خواجهنصیر شد. در ترمهای ابتدایی فیزیک پایه را تدریس کرد اما همزمان با تدریسش، پرونده او در هیات تاییدصلاحیت عمومی دانشگاه خواجهنصیر بررسی میشد.
اما در اردیبهشت سال١٣٩٣، اکسیریفرد و شاگردانش با شوک عجیبی مواجه شدند. «در جلسه بررسی صلاحیت عمومی اساتید دانشگاه خواجهنصیر، پس از سوالهای فراوان، بهعنوان آخرین سوال از من پرسیدند اگر در کلاس درس دانشجویان استاد را به سخره بگیرند چه میشود؟ گفتم من از آنها تشکر میکنم و رد میشوم.»
اکسیریفرد وقتی مشغول حرفزدن میشود، دستهایش در فضا میچرخد و چشمهایش بهطور هماهنگ حرکت دستهایش را دنبال میکنند:«وقتی این سوال را پرسیدند، از نظر فکری کمی بههم ریختم تا زمانی که اعلام کردند صلاحیت فردی و عمومی شما در کمیته بررسی صلاحیت عمومی اساتید رد شده است. ماهها رفتوآمد کردم و بههیچوجه علت را به من نگفتند و تا ماهها طفره میرفتند. تا روزی که در نمازخانه دانشگاه بلندگو را از امامجماعت مسجد گرفتم و اوضاع را برای دانشجویان مطرح کردم، پس از آن امامجماعت و نماینده ولیفقیه در دانشگاهها پیگیر کار من شدند و از جانب امامجماعت دانشگاه شنیدم، کمیته صلاحیت عمومی دانشگاه خواجهنصیر صلاحیت فردی من را رد کردهاند، چرا؟ چون من صدایم نازک است و بهاصطلاح آنان صدای زنانهای دارم و احتمال دادهاند در کلاس درس مورد تمسخر دانشجویان قرار بگیرم.»
اکسیریفرد، دستهایی که در هوا میچرخید را روی میز تکیه داد، حرکت چشمهایش آرامتر شد و جرعهای آب خورد.
اکسیریفرد متولد اصفهان اما بزرگشده جهرم است. صدای نازکی دارد، اما پس از دوتاسهدقیقه همکلامشدن با او تنصدایش مانند دقایق اول تعجببرانگیز نیست. رزومه اکسیریفرد نشان میدهد، او در فیزیک یکنخبه یا یکنابغه است. او دکترایش را در رشته ذرات بنیادین گرفته و حالا همزمان با تدریس نافرجام در دانشگاه خواجهنصیر طوسی پژوهشگر مقیم پژوهشگاه دانشهای بنیادین است. او قصد دارد به دانشگاه برگردد و میخواهد تمامقد نسبت به عدم تمدید حکم تدریس اعتراض کند و حقش را بگیرد. اکسیریفرد کار تدریس خود را در بهمنماه سال گذشته در دانشگاه خواجهنصیر طوسی آغاز کرده و در بهمنماه امسال دانشگاه خواجهنصیر طوسی قرارداد تدریس او را تمدید نکرده است. «در اولین دیداری که با رییس دانشگاه خواجهنصیر داشتم، ایشان سفارش کردند که آییننامههای مربوط به حقوق اساتید را مطالعه کنم. چندروز وقت گذاشتم و آییننامهها را خواندم. چندین تضاد در آنجا دیدم، به مسوولان دانشگاه این مساله را گفتم و آنها پیشنهاد دادند اگر تضاد دیدی شکایت کن. شکایت کردم و بعد گفتند مسوولان این دانشگاه از شکایت شما ناراضیاند و بهتر است برای پیگیری بهتر روند استخدامی خود شکایت را پس بگیری و پس گرفتم.»
اکسیریفرد پس از جذب در دانشگاه خواجهنصیر طوسی در تابستان سالجاری به کمیته بررسی صلاحیت عمومی اساتید رفت تا صلاحیتهای او بررسی شود. «اعضای این کمیته علاوهبر مسوولان دانشگاه، شامل دونفر از اعضای هیاتعلمی دانشگاه هم میشود و تکتک اعضای این کمیته بهتنهایی حق وتوی قرارداد یک فرد را دارند، مثلا اعضای هیاتعلمی حاضر در کمیته میتوانند بگویند فلان فرد صلاحیت عمومی برای انتقال مفاهیم به دانشجویان را ندارد و وقتی این را بگویند قرارداد فرد وتو میشود. در این جلسه سوالاتی از من پرسیده شد که یکی از آنان درباره خداشناسی بود. سوال دیگر درباره این بود که دانشجویان درباره اعضای هیاتعلمی چه نگرشی دارند؟ که گفتم از دانشجویان بپرسید و البته گفتم معمولا دانشجویان اساتید را جدی نمیگیرند. در سوالی دیگر پرسیدند سطح علمی دانشجویان را چگونه ارزیابی میکنم که پاسخ دادم در کلاسهایی که دارم معمولا تا پنجدرصد دانشجویان فوقالعاده خوباند اما بخش زیادی از دانشجویان انگیزهای برای مطالعه ندارند و من باید سعی کنم در انتهای کلاسم یا در پایانترم تعداد خوبها را افزایش دهم و بقیه کلاس را هم فوقالعاده بهتر کنم.»
«گفتند استاد باید انسان کامل باشد»
بعد از جلسه کمیته ارزیابی صلاحیت عمومی طی نامهای به اکسیریفرد اعلام شد، صلاحیت عمومی برای تدریس را ندارد. او اما به این راحتی با ماجرا کنار نیامد«یکعده میگفتند صلاحیت عمومی و یکعده میگفتند صلاحیت فردی. گزارهای که در پیگیریها داده شد، این بود که به من میگفتند، شما کمینههای لازم برای عضویت در هیاتعلمی دانشگاه را ندارید. وقتی این مساله را به من گفتند، گفتم ممنونم اما به من بگویید که این کمینهها چه هست و براساس کدام مستندات بنده این کمینهها را ندارم. حتی اعضای آن کمیته نیز به این سوال من نمیتوانستند جواب بدهند. در این مقطع بار فکری شدیدی بر من وارد شد و به مسجد دانشگاه رفتم و بلندگو را از امام جماعت مسجد گرفتم و موضوع را بیان کردم. گفتم از بنیاد ملی نخبگان گرند پژوهشی دکتر آشتیانی را دریافت کردهام که معادل ٢٠میلیونتومان است، گفتم معادل این گرند را به هر فردی میدهم که بتواند مستندی برای من بیاورد که چرا من ردصلاحیت شدم.»
اکسیریفرد در ترم اول، کلاس پایه فیزیک یک و سیالات و موج و در ترم دوم سیالات و ذرات را تدریس میکرد. او به کمک حاج آقا سیاح امام جماعت مسجد توانست دلیل ردصلاحیتاش را متوجه شود« گفتند براساس بند١٦ کارگروه تعیین صلاحیتهای عمومی، به علت تن صدایتان که زنانه بوده است، شما صلاحیت توانایی انتقال مفاهیم علم و دانش را به دانشجویان ندارید و نامه را به هیات جذب انتقال دادند.»
اکسیریفرد تن صدایش آرامتر میشود«به من گفتند استاد باید انسان کامل باشد. بگذریم از اینکه آیا این ادبیات اسلامی است، اخلاقی است؟ آکادمیک است، آیا من نقصی دارم که انسان کامل نباشم؟»
تایید صلاحیت از سوی ٩استاد خارجی، ٧٧استاد ایرانی و ٤٣٠دانشجو
آنطور که اکسیریفرد روایت میکند، دانشجویان دانشگاه صنعتی خواجهنصیر حمایت بالایی از او داشتهاند. دانشجویان حتی تا پای تعطیلی کلاسها هم پیش رفتند اما، اکسیریفرد مانع آنها شد. او ٤٣٠امضا از سوی دانشجویان دانشگاه خواجهنصیر در حمایت از خود دارد که مستندات آن در دفتر روزنامه «شرق» موجود است.
همچنین اعضای هیاتعلمی موسسه مطالعات پیشرفته ایتالیا (SISSA) در نامهای به رییس دانشگاه خواجهنصیر طوسی از او حمایت کردهاند و او را دارای شرایط تدریس معرفی کردند؛ موسسه بسیار معتبری که دانشجویان فیزیک آن را به واسطه حضور ادوارد ویتن از پژوهشگران پیشرو جهان در نظریه ریسمان (پایهگذار نظریه-م) و نظریه میدانهای کوانتومی در این موسسه میشناسند. ازسوی دیگر ٧٧استاد فیزیک ایرانی نیز صلاحیت تدریس او را تایید کردهاند که عمدتا استادان دانشگاههای آکسفورد، هاروارد، تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان، صنعتی شریف، صنعتی اصفهان و پژوهشگاه دانشهای بنیادی هستند.
روایت اکسیریفرد اما ادامه دارد: «شرمنده دانشجویان هستم، چون دانشجویانی که به آنها درس دادم، هیچ وقت مرا سخره نکردند، شاید مشکل من با گفتاردرمانی حل شود، در این سالها برای درمان تلاش کردم، یکبار با آقای دکتر ایزدی صحبت کردم اما حاضر نشدند من را عمل کنند، ایشان گفتند صدای شما صدای سالمی است و تارهای صوتی شما سالم است و گفت من چرا باید عمل کنم؟ از طرف دیگر، شما تصور کنید یکاستاد کچل باشد، یا خیلی چاق باشد. شاید یک استاد چشمهایش انحراف شدید داشته باشد، باید از تدریس محروم شود؟»
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این گزارشها در حال تکمیل شدن است
خبر گزاری مردانی نیوز
بیشتر بخوانید مطالب مرتبط در این ضمیمه از
شکوه میرزادگی": دولت پایندهء عشق" به مناسبت روز والنتاین، یا روز جهانی عشق"
http://www.mardaninews.de/the-news/57-1389-01-09-22-28-18/22302--q-q-q.html